
احکام آراستگی ظاهری
تأليف
موضوع: رساله ها و مجموعه فتاوا
تهيه کننده: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. نمایندگی ولی فقیه. پژوهشکده تحقیقات اسلامی
ناشر: زمزم هدايت
محل نشر: قم - ایران
سال نشر: ۱۳۸۶ ه.ش.
تعدادجلد: ۱
زبان: فارسی


فهرست
پِیش گفتار۷.................................................
فصل اول: کلِیات
فصل دوم اصلاح و آراِیش
فصل سوم پوشش و البسه
پيشگفتار
به دستورهاى عملى اسلام كه در تمام ابعاد زندگى انسان كاربرد دارد، احكام مىگويند. احكام در كنار اصول اعتقادى و اخلاق، بنيادهاى دين اسلام را تشكيل مىدهد. از آنجايى كه سعادت هر فرد مسلمان مشروط به انجام صحيح اعمال دينى است، تمامى مكلفين نسبت به فراگيرى احكام سفارش شدهاند.
از اين رو، بر تمامى كسانى كه به سن تكليف مىرسند، لازم است احكام مورد نياز خود را ياد بگيرند. چنانكه در كتب فقهى مىخوانيم:
مسائلى را كه انسان غالباً به آنها احتياج دارد، واجب است ياد بگيرد.[1]
از جمله احكام مورد نياز، مسائل مربوط به آراستگى ظاهرى است.
متن حاضر مىكوشد تا با تبيين احكام شرعى، با رويكرد اخلاقى به موضوع «آراستگى ظاهرى» بپردازد و جامعه اسلامى را جهت حفظ ارزشها يارى رساند. اهم مباحث اين كتاب، به حدود شرعىِ پوشش اسلامى، محاسن
[1] . رسالۀ توضيح المسائل، حضرت آيةاللّه العظمى امام خمينى (ره)، مسئله ۱۱، ص ۱۱
و آنچه به پيراستگى و آراستگى يك فرد مسلمان برمىگردد، اختصاص يافته و در تدوين آن، از آيات قرآن كريم، روايات ائمه معصومين و سيره آنان، و نيز فتاواى حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبرى بهره گرفته شده است.
لازم است از همه همكارانى كه در تهيه، تدوين و آمادهسازى كتاب نقش داشتند، قدردانى نماييم.
پژوهشكده تحقيقات اسلامى
فصل اول: كليات
۱. بيان موضوع تحقيق
انديشهمندان و پژوهشگران عالم بر اين باورند كه هزاره سوم ميلادى، عصر رويكرد عمومى انسانها به دين و معنويت است.
از اين منظر، دين در آيندۀ جوامع، نقش صدرات و رياست را از جهت تأثيرگذارى در زندگى بشر، برعهده خواهد گرفت. روزى خواهد رسيد كه ديگر هيچ سخنى و پيامى نفوذ كلمۀ دين را نخواهد داشت. حركتهاى معنويت جو و حقيقت طلب انسانهاى عصر حاضر در گوشه و كنار جهان، مؤيد اين نظريه است.
بىترديد، انقلاب اسلامى ايران، در نقطۀ آغازين چنين حركتهايى جاى مىگيرد؛ چرا كه بسيارى از شخصيتها و جنبشهاى مردمى، در مبارزه با مظاهر كفر و ظلم و ستم، حركت خود را متأثر از انقلاب اسلامى ايران مىدانند.
در امور دينى سه حوزۀ فعاليت، قابل تصور است.
الف. برخوردارى از روحيه ايمان و تقواى الهى
ب. آشنا شدن با عقايد و احكام دين و كسب بينش نسبت به آنها
ج. التزام عملى به آموزههاى دينى و حفظ ظواهر اسلامى
در اين كتاب، به نكاتى از حوزۀ سوم، يعنى التزام عملى به احكام دينى اسلام پرداخته، نگاهى اخلاقى و فقهى به برخى موضوعات در ارتباط با ظاهر و آراستگى ظاهرى يك مسلمان مانند، محاسن، مو، لباس و غيره، خواهيم داشت. منابع اصلى در اين نوشتار، آيات قرآن كريم، روايات و سيرۀ پيامبر اكرم 6 و امامان معصوم 7 و فتاواى حضرت امام خمينى (ره) و مقام معظم رهبرى است.
۲. بيان اهميت و جايگاه موضوع
شريعت اسلامى، هماره زنان و مردان مسلمان را توأماً به طهارت روح و آراستگى ظاهرى فرا مىخواند و هر فرد مسلمانى بايد بكوشد روحى آراسته و مزيّن داشته باشد. اين زينت و پيراستگى روح از رذائل و آراستگى آن به فضايل، در آراستگى ظاهر هم تأثير مىگذارد و به دقت، نظم و انضباط او مىافزايد. برعكس آن نيز درست است، يعنى نظم و انضباط در كارها، كمك مىكند تا روح نيز از آشفتگى خارج شود و از اضطراب و حيرت بيرون آيد.
زيبايى و آراستگى، محبوب ومطلوب همه انسانهاست؛ بلكه در فطرت آنها نهفته است. انسان منظم، گويى خود را با نظم جهان هماهنگ كرده و فرمانبرى خود را از آفرينندۀ كائنات، اعلام مىدارد.
۳. سابقه بحث
اهميت عمل به تكاليف شرعى و تعيين حدود و ثغور آن، همواره از دغدغۀ انديشهمندان و مؤلفين كتب دينى بوده است. به همين دليل، تا كنون چندين كتاب در خصوص موضوعات مورد بحث به رشته تحرير در آمده است؛
مانند سنن النبى نوشتۀ علامه طباطبايى، المُنيه نوشته علامه طبسى نجفى و اولين دانشگاه و آخرين پيامبر از دكتر رضا پاكنژاد. پژوهشكده تحقيقات اسلامى نيز كارهاى ارزشمندى در قالب كتاب و جزوۀ آموزشى انجام داده است. اما كتابى كه جزئيات مسئله مورد نظر را بررسى كند، و بتواند كاربردى باشد، يافت نشد. از همين رو كتاب حاضر تدوين گرديد و در آن علاوه بر سرفصلها و عناوين كتابهاى موجود، عنوانهاى جديدى گنجانده شد و در تأليف آن، جنبههاى اخلاقى، فقهى و نيز كاربردى و اجرايى مدّ نظر قرار گرفت. بنابراين مىتوان گفت كه اين كتاب جنبه اطلاعرسانى و ارشادى دارد.
۴. پرسشهاى اصلى و فرعى
پرسش اصلى: با توجه به آيين مقدس اسلام، حدود آراستگى ظاهرى براى افراد چيست؟
پرسش فرعى: حدود فقهى آراستگى ظاهرى چگونه است؟ حدود اخلاقى آراستگى ظاهرى چگونه است؟
۵. منابع تحقيق
منابع اصلى تحقيق در اين نوشته، قرآن كريم، روايات اهل بيت : و سيرۀ آن بزرگواران و فتاواى مراجع بزرگوار تشيع - كه خود برگرفته از منابع فوق است - مىباشد. در فتاواى مراجع بزرگوار اسلام نيز محوريت با نظريات حضرت امام خمينى (ره) و مقام معظم رهبرى بوده است.
فصل دوم: اصلاح و آرايش
۱. فلسفه احكام اسلامى
سعادت، آرزويى است كه بشر از دير باز رسيدن به آن را در سر داشته است.
خداوند تبارك و تعالى، خود اين آرزو را در نهاد انسان گذارده، تحقق آن را در پيروى انبياءاش اعلام كرده است.[1]
او براى هدايت، رسولان را فرستاد تا بشر را چگونه زيستن بياموزند.
اساس تعاليم انبياء و رسولان الهى، تسليم در برابر خداوند بود:
إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ. (آل عمران: ۱۹)
دين در نزد خدا، اسلام (تسليم بودن در برابر حق) است.
به گفته قرآن، پنج تن از اين پيامبران، علاوه بر دعوت به توحيد، داراى تعاليم ويژه بودهاند.[2] دستورات دينى هر يك از اين پنج پيامبر را، شريعت مىنامند. بخشى از شرايع الهى مربوط به فعاليتهاى خارجى و عينى انسان مىشود. اين بخش را احكام مىگويند. اعم احكام در هر شريعتى شامل فعاليتهاى معاشى و معادى، دنيوى و اخروى، فردى و اجتماعى است.[3]
[1] . ر. ك: بقره (۲)، آيه ۲۱۳
[2]. شورى (۴۲)، آيه ۱۳
[3] . مجموعه آثار، مرتضى مطهرى، ج ۲، ص ۶۳
از نظر عالمان اسلامى، دين اسلام و شريعت اسلاميه، شريعت خاتم است.
يعنى بعد از پيغمبر اسلام، ديگر پيغمبرى هرگز نخواهد آمد. از اين رو، شريعت اسلام ناسخ شرايع ديگر، تكميل كننده احكامشان و داراى حقانيت كامل در زمان حاضر مىباشد. نكته اساسى در اين ميان، آنكه طريقۀ صحيح زندگى و در پرتو آن رسيدن به سعادت، از جمله مهمترين فلسفه وضع احكام اسلامى است. دين اسلام كه ادعاى پاسخگويى به نيازهاى بشر براى نيل به سعادت را دارد، طبيعتاً مىبايست داراى ويژگيهايى باشد كه اين دين را نسبت به اديان ديگر متمايز سازد. از جمله اين ويژگيها، جامعيت، جاودانگى، مطابقت با عقل و فطرت احكام آن است.
احكام دين اسلام به همۀ زواياى وجودى و نيازهاى مادى و معنوى بشر اهتمام ورزيده، هر چه را كه انسان براى دستيابى به سعادت دنيوى و اخروى نياز داشته، در اختيارش مىگذارد. بسيارى از آيات قرآن به اين حقيقت اشاره دارند. براى نمونه:
... الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلاَمَ دِيناً.
(مائده: ۳)
... امروز، دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما برگزيدم.
و در جاى ديگر مىفرمايد:
... مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ. (انعام: ۳۸)
... ما هيچ چيز را در اين كتاب (قرآن) فروگذار نكرديم.
حضرت على 7 نيز اسلام را به شكلى شايسته معرفى كرده ويژگيهاى آن را بر مىشمارد. از جمله اينكه به اين حقيقت اشاره دارد كه اسلام به گونهاى
مستحكم بنا شده است كه زوالى براى آن نيست و زمانش پايان نمىگيرد.
قوانين آن كهنه نمىشود و روندگان راه حق با آن قوانين، هدايت خواهند يافت. اسلام در پيشگاه خداوند، داراى ستونهايى مطمئن، بنايى بلند، راهنمايى هميشه روشن، شعلهاى روشنى بخش، برهانى نيرومند و نشانهاى بلند پايه است.[1]
با عنايت به ويژگيهايى كه براى اسلام و تعاليم حيات بخش آن برشمرديم، اكنون مىتوان اينگونه ادعا كرد كه تنها احكام اسلامى اين قابليت را دارند كه انسان را در رسيدن به هدف خلقت يعنى تكامل و سعادت، يارى رسانند، و به همين دليل بر هر فرد مسلمان لازم است با اين احكام آشنايى كامل پيدا كند.
۲. احكام آراستگى ظاهرى مردان
۱-۲. محاسن و شارب
بر اساس آنچه بيان شد، اكنون برخى از احكام اسلامى را دربارۀ آراستگى ظاهرى بيان مىداريم. از جمله احكام مربوط به اين بخش، حدود محاسن (ريش) و شارب (سبيل) است.
در فرهنگ اسلامى تراشيدن ريش امرى مذموم و نظر مشهور فقهاى شيعه عدم جواز آن است. در مقابل، كوتاه كردن شارب جزء اعمال پسنديده و مورد تأكيد اولياء دين، معرفى شده است. اينك براى بررسى بيشتر، نگاه كوتاهى به برخى از ادله اين حكم مىاندازيم.
۱-۱-۲. سيرۀ ائمه 7 و مؤمنين: سيره را سبك، روش و شيوه معنا كردهاند.
و مراد از سيرۀ ائمه 7، شيوه عملى زندگى اين بزرگواران است. شناخت سيره
[1] . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، خ ۱۹۸، ص ۴۱۷
ائمه معصومين 7 براى شيعيان آنان، امرى ضرورى است و اين ضرورت از آنجا ناشى مىشود كه آن بزرگواران علاوه بر گفتار، به ارائه تعليم دين از راه كردار نيز اهتمام داشته و حتى آن را مقدم بر گفتار و توصيه، داشتهاند.
از اين رو، براى فهم وظايف دينى، علاوه بر قول و تقرير[1] معصوم 7، فعل او نيز حجيت دارد. قرآن كريم مىفرمايد:
لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ. (احزاب: ۲۱)
در سيره و سخن پيامبر 6 خدا براى شما سرمشق نيكويى است.
بر همين اساس، بسيارى از مورخان، به نگارش كتابهايى تحت عنوان «سيره معصومين 7» دست يازيدهاند. كتب معتبرى كه راجع به زندگى پيامبر 6 و امامان 7 نگاشته شده، نشان مىدهد كه سيرۀ ايشان همواره حفظ محاسن و كوتاه كردن شارب بوده است و تاكنون هيچ تاريخنگار معتبرى خلاف آن را اظهار نكرده است:
يك. در روايتى از امام حسن مجتبى 7 وارد شده كه رسول اللّه 6 دارى محاسن پرپشت «كَثُّ اللِّحْيَةُ» بوده است.[2]
دو. در ذكر شمايل حضرت على 7 نيز آمده است كه ايشان داراى محاسن سفيد پر موى و انبوه بود. بدون آنكه خيلى بلند باشد.[3]
سه. نقل شده است كه حضرت صادق 7 شارب را آن قدر كوتاه مىكرد كه به انتهاى آن مىرسيد؛ و نيز در سيرۀ حضرت امام باقر 7 آمده است كه
[1]. منظور از تقرير معصوم 7 اين است كه شخص در حضور معصوم كارى انجام دهد و او باتوجه به كار آن شخص، سكوت كرده و ابراز نظرى اعم از مخالف يا موافق ننمايد. چنين سكوتى از معصوم را اصوليين [با شرايطى] دليلى بر تأييد او از كار آن شخص مىدانند. (دايرة المعارف تشيع، ج ۵، ص ۱۶)
[2] . سنن النبى، سيد محمد حسين طباطبايى، ترجمه و تحقيق از محمد هادى فقهى، ص ۱۲
[3] . كشف الغمّة فى معرفة الائمّة، عيسى بن ابى الفتح الاربلى، ج ۱، ص ۷۵ و ۷۷
ايشان دو طرف محاسن خود را كوتاهتر از جلوى آن نگه مىداشت و موهاى زير چانه را هم مىچيد. همچنين از امام موسى كاظم 7 پرسيدند كه از روى ريش مىتوان گرفت، حضرت فرمود از پهلوها مىتوان اما از پيش رو نمىتوان گرفت.[1]
علاوه بر آنچه ذكر شد، سيرۀ قطعيۀ متدينين نيز دلالت بر آن دارد كه در همه ادوار و طبقات، حفظ محاسن و كوتاه كردن شارب، از اعمال پسنديده دينى شمرده مىشده و كسانى كه از اين سيره تخطى مىكردهاند، مورد پسند متدينين نبوده، متأثر از شيوه غير مسلمانان تلقى مىشدند.
در اين باره، نقل شده است كه روزى حضرت على 7 به فروشندگان جرّى (ماهى بىفلس) و مار ماهى و زمار مىفرمود: «اى فروشندگان مسخ شدههاى بنىاسرائيل و لشكر بنى مروان!» فردى از حضرت سؤال مىكند كه لشكر بنى مروان چه كسانى بودند؟ اميرالمؤمنين على 7 در پاسخ مىفرمايد:
«آنان مردمى بودند كه ريشها را مىتراشيدند و سبيلها را تاب مىدادند و مسخ شدند.»[2]
از اين روايت به دست مىآيد كه تراشيدن ريش و بلند گذاشتن سبيل، عادات مسلمين و متدينين نبوده است.
۲-۱-۲. آيات و روايات: عالمان اسلامى براى مذمت تراش ريش به آيه ذيل استناد مىورزند. قرآن از قول شيطان نقل مىكند:
وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلَأَمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَأَمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ وَمَن يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيّاً مِن دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَاناً مُبِيناً. (نساء: ۱۱۹)
[1] . بحار الانوار، محمد باقر مجلسى، ج ۷۳، ص ۱۱۳
[2] . اصول كافى، محمد بن يعقوب بن اسحاق كلينى، تصحيح و تعليق از على اكبر غفارى، چاپ چهارم، ص ۳۴۶
و آنها را گمراه مىكنم، و به آرزوها سرگرم مىسازم، و به آنان دستور مىدهم كه (اعمال خرافى انجامدهند، و) گوش چهار پايان را بشكافند، و آفرينش (پاك) خدايى را تغيير دهند، (و فطرت توحيد را به شرك بيالايند) و هر كس شيطان را به جاى خدا، ولى خود برگزيند، زيان آشكارى كرده است.
با توجه به احاديثى كه از معصومين 7 در خصوص پرهيز از تراش ريش به ما رسيده است و از جمله حديث ذيل، مىتوان گفت اين عمل مصداق تغيير آفرينش خدايى از نوع مذموم آن مىباشد: رسول اللّه 6 مىفرمايند:
اِنَّ الْمَجُوسَ جَزُّوا لِحاهُمْ وَ وَفَّروا شَوارِبَهُمْ، وَ انّا نَحْنُ نَجُزُّ الشَوارِبَ وَ نُعفى اللِّحْىَ، وَهِىَ الْفِطْرَةُ.[1]
مجوسيان ريشهاى خود را مىزدند و سبيلهاى خود را انبوه مىگذاشتند و ما (مسلمانان) سبيلها را مىزنيم و محاسن را بلند مىگذاريم و اين روش با خلقت و فطرت مطابق است.
امام صادق 7 فلسفۀ رويش مو در صورت مردان و علت عدم آن در صورت زنان، به شكل قانع كنندهاى براى يكى از شاگردان خود به نام مُفَضَّل بيان مىكند. ايشان ريش را علت مرد بودن و موجب عزت مردان معرفى كرده و آن را عاملى براى عدم تشبه مرد به كودك و به زن، مىداند. در مقابل علت نروييدن مو در صورت زن را براى زيبايى، درخشندگى و طراوت مىداند تا اين صفات باعث ميل مردان به همسرانشان بشود. در غير اينصورت مردان كراهت پيدا مىكنند به نزد زنانشان روند كه نتيجه آن انقراض نسل و هدم سلسلۀ بشرى خواهد بود.[2]
[1] . بحار الانوار، ج ۷۳، ص ۱۱۲
[2] . توحيد مفضّل، ترجمه محمدباقر مجلسى، ص ۵۵ و ۵۶
حاصل آنكه محاسن جزء خلقت مرد است و خداوند براى آن حكمتى نهاده است. پس تراشيدن آن مذموم و خلاف تدبير الهى است. امام صادق 7 مىفرمايد:
كَانَ رَسُولُ اللّهِ 6، يَزْجُرُ الرَّجُلَ يَتَشَبَّهُ بِالنِّسَاءِ.[1]
رسول خدا 6 مرد را از مانندسازى خود به زنان بازمىداشت.
در جمعبندى ميان آيه و احاديث ذكر شده در اين قسمت، اين نتيجه حاصل مىشود كه محاسن براى مرد مطابق طبيعت و فطرت او است و زدودن آن، ناپسند مىباشد.
آيه دوم: قرآن كريم بارها، پيامبر 6 را دعوت به تبعيت از دين حنيف يعنى دين حضرت ابراهيم 7 نموده است.[2] از جمله مىفرمايد:
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لاَ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ. (روم: ۳۰)
يعنى پس روى خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريده؛ دگرگونى در آفرينش الهى نيست. اين است آيين استوار؛ ولى اكثر مردم نمىدانند!
خداوند در اين آيه (همچون آيه قبلى) برپايى آيين حنيف را مطابق فطرت بشرى مىداند. يكى از سنتهاى ماندگار آيين خالص حضرت ابراهيم 7 باقى گذاشتن محاسن است. از امام صادق 7 نقل شده كه خداوند بر ابراهيم حنيف، به ده چيز دستور داد كه مظهر پاكى و پاكيزگى است، محاسن گذاشتن
[1] . ميزان الحكمه، محمد محمدى رى شهرى، ترجمه حميد رضا شيخى، ج ۶، ص ۲۶۶۴
[2] . براى نمونه: نساء (۴)، آيه ۱۲۵؛ آلعمران (۳)، آيه ۹۵؛ انعام (۶)، آيه ۱۶۱؛ نحل (۱۶)؛ آيه ۱۲۳ و يونس (۱۰)، آيه ۱۰۵
يكى از آن ده چيز مىباشد. سپس امام 7 در تكميل مطلب خود ادامه مىدهد، اين دستورات كه به نام حنيفيه يعنى سنت مستقيمه، مىباشد، تاكنون منسوخ نگرديده و تا روز قيامت نسخ نخواهد شد. منظور از آيه «وَاتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفاً» نيز همين دستورات است.[1]
اما درباره شيوه و حدود شارب، پيامبر 6 مىفرمايد:
لا يُطَوِّلَنَّ احَدُكُمْ شَارِبَهُ فَاِنَّ الشَّيْطَانَ يَتَّخِذُهُ مَخْبَأً يَسْتَتِرُبِهِ.[2]
كسى از شما شارب خود را دراز مكند كه شيطان آنجا را پناهگاه خود قرارمىدهد.
در توضيح بايد گفت، اگر شارب انسان، بيش از حد معمول بلند باشد، طبيعتاً هنگام خوردن و آشاميدن، مقدارى از مواد غذايى به آن مىچسبد. پس از مدتى همين مواد، فاسد شده، توليد ميكروب خواهد كرد. شايد مراد رسول اللّه 6 نيز تشبيه همين ميكروبها و مواد مضر به شيطان بوده باشد. در هر صورت آنچه كه به طور قطع، مىتوان از اين حديث استنباط كرد، اينكه كوتاه كردن سبيل جزء سنت پيامبر 6 است.
۳-۱-۲. قول مشهور عالمان شيعه: از ديگر مؤيدات بحث، استناد به قول مشهور عالمان شيعى مبنى بر حرمت تراش ريش است. صاحب كتاب المينه، نام حدود چهل تن از عالمان متقدم و متأخر شيعى را برده است كه حكم حرمت تراش ريش را تأييد كردهاند. از جملۀ آنها، شيخ بهايى، كاشف الغطاء، ملا محسن فيض كاشانى، شيخ مرتضى انصارى، آية اللّه ميرزاى شيرازى بزرگ، آيةاللّه عبدالكريم حايرى يزدى، آيةاللّه سيد ابوالحسن اصفهانى، آيةاللّه بروجردى هستند.[3]
[1] . مجمع البيان، فضل بن حسن طبرسى، ج ۱، ص ۳۷۷
[2] . فروع كافى، محمد بن يعقوب بن اسحاق كلينى، تصحيح و تعليق علىاكبر غفارى، ج ۶، ص ۴۸۸
[3] . تراش ريش از نظر اسلام، محمدرضا طبسى، ترجمه محمدى اشتهاردى، ص ۹۶-۹۷ و ۱۳۱-۱۵۲
نگارنده در تحقيقات خود، به رأى و نظر بسيارى از فقهاى طراز اول معاصر مراجعه كرد و فتواى هيچكدام را خلاف نظر مشهور نيافت. در اين ميان برخى قائل به حرمت (عدم جواز) شده و برخى ديگر بنابر احتياط واجب، تراش ريش را جايز ندانستهاند. اما در مجموع فتوايى كه دلالت بر جواز كند، به دست نيامد.[1]
۴-۱-۲. زينت بودن محاسن: از ديگر دلايل پسنديده بودن نگهدارى محاسن، جنبۀ زينت بودن آن است. از آن رو به موى صورت مرد محاسن گفته مىشود كه حُسن و نيكويى براى او است. عرب نيز مواضع نيكو و زيباى بدن را محاسن گويد.[2]
در روايت وارد شده، حضرت آدم 7 آنگاه كه توبهاش پذيرفته شد، از پروردگار هستى، خواست كه بر جمال و زينتش بيفزايد. صبح كه شد خود را صاحب محاسنى سياه ديد. پس دست بر محاسن خود كشيد و گفت: خداوندا اين چيست؟ پاسخ شنيد كه اين است جمال و زينتى كه تو و فرزندان ذكور تو را تا روز قيامت به آن مزيّن كردم.[3]
۵-۱-۲. فوايد طبى و بهداشتى: بديهى است در صدور هر حكم الهى، منفعتى براى بشر نهفته است؛ گر چه شايد عقل در ابتدا آن را نيابد. علاوه بر عللى كه تا كنون براى حفظ محاسن ذكر شد، منفعت بهداشتى را نيز نبايد از نظر دور داشت. متخصصين بهداشتى مضرات فراوانى را براى تراش ريش
[1] . براى نمونه ر. ك: مسائل جديد از ديدگاه علما و مراجع تقليد، محسن محمودى، ج ۱، ص ۷۳ و ۷۴
[2] . لسان العرب، محمد بن مكرم ابن منظور، ج ۱۳، ص ۱۱۷
[3] . علل الشرايع محمد بن على بن بابويه (صدوق)، ص ۳۸۰
در كتب خود ذكر كردهاند. از جمله نازك كردن لايۀ روى پوست صورت، ايجاد جوشهاى عفونى، ايجاد آبسه، ايجاد عفونت، صدمه بر لثهها.[1]
در روايات نيز منافع طبى و بهداشتى بسيارى مىتوان يافت از آن جمله براى شانه كردن ريش، نيكو شدن مو، تقويت قواى جنسى، تقويت دندانها، رفع تب و هضم غذا را بر شمردهاند. پزشكان فوايد بهداشتى ديگرى براى حفظ محاسن ذكر كردهاند كه مىبايست به كتب مفصّلتر مراجع كرد.[2]
در مورد شارب نيز قبلاً ذكر شد كه بلندى شارب موجب جمع شدن ميكروب بر روى موها مىشود. فايدههاى ديگرى نيز براى كوتاه كردن شارب برشمردهاند. از آن جمله، پاكيزگى، درمان ديوانگى، مصونيت از بيمارى جذام، بر طرف كردن بيمارى روانى، غم، وسواس و غيره.[3]
۶-۱-۲. حد محاسن و شارب: ادله موجود، حد مشخصى را به طور قطعى، براى محاسن و شارب معلوم نكردهاند. اما از فحواى بعض روايات، مىتوان حداقل و حداكثرى را براى محاسن و شارب استنباط كرد.
از آن جمله از امام صادق 7 نقل شده:
تَقْبِضْ بِيَدِكَ عَلى لِحْيَتِكَ وَ تَجَزِّ مَا فَضُلَ.[4]
دستت را روى محاسنت بگذار و آن را قبضه كن (مشت كن)، پس آنچه را از قبضه بيرون باشد كوتاه نما.
بر اساس حديث ياد شده بلند كردن ريش بيش از اندازه، شايسته نمىباشد.
[1] . بهداشت و زيبايى پوست، جى. سى. مارشينا، ترجمه ساعد زمان، ص ۱۳۲ و ۱۳۳
[2] . تراش ريش از نظر اسلام، ص ۱۷۶-۱۹۱
[3] . اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، سيد رضا پاك نژاد، ج ۱۵، ص ۲۶۹
[4] . من لا يحضره الفقيه، محمد بن على بن بابويه (صدوق)، ج ۱، ص ۹۰۲
آنچنان كه يهوديان اين عمل را انجام مىدادند. در همين رابطه رسول اللّه 6 مىفرمايد:
أَحْفُوا الشَّوارِبَ، وَاَعْفُوا اللِّحْىَ، وَ لاتَتَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ.
سبيلها را كوتاه كنيد و محاسن را بلند بگذاريد، اما خود را شبيه يهود نسازيد.[1]
عالم شيعى، محدث كاشانى حديث فوق را با اندكى اختلاف در عبارت، اين چنين نقل كرده است:«قَالَ رَسُولُ اللّهِ 6 حُفُّوا الشَّوارِبَ وَ أَعْفُوا عَنِ اللِّحْىِ وَ لا تَتَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ». سپس توضيح مىدهد كه كلمه احفاء، مبالغه را مىرساند.
پس «حُفُّوا الشَّواربَ» به معنى حداكثر كوتاه كردن شارب است. در مقابل، كلمه اعفاء كوتاه كردن بدون مبالغه معنى مىدهد. آن هم در جايى كه محاسن بيش از اندازه بلند شده باشد. شاهد بر اين ادعا هم جملۀ «وَلاَ تَتَشَبَّهُوا بِاليَهُودِ» است.
يعنى محاسن خود را آن مقدار بلند نگذاريد كه شبيه يهوديان گرديد.[2]
حاصل آنكه از حديث فوق مىتوان نتيجه گرفت كه در مقدار كوتاه كردن شارب، نوعى معنى مبالغه است كه بدين ترتيب حتى مىشود آن را از بُن چيد. اما در بلند گذاردن محاسن، نبايد، به مقدارى شود كه تشبه به يهوديان پيدا كنيم.
در متون اسلامى روايات ديگرى، راجع به حد كوتاه كردن شارب وجود دارد كه به دو روايت اشاره مىشود:
الف. عَنْ عَبدِاللّهِ بْنِ عُثمانِ أَنَّهُ رَأَى ابَاعَبْدِاللّهِ 7 أَحْفى شارِبَهُ حَتَّى أَلْصَقَهُ بِالْعَسيبِ.[3]
از عبداللّه بن عثمان نقل شده كه حضرت امام صادق 7 را ديد در حالى كه حضرت، شارب خود را آن مقدار كوتاه نمود كه به محل رويش مو رسيده بود.
[1] . ميزان الحكمه، ج ۱۱، ص ۵۳۰۴
[2] . كتاب الوافى، محمد محسن فيض كاشانى، ج ۶، ص ۶۵۷ و ۶۵۸
[3] . فروع كافى، ج ۶، ص ۴۸۷
ب. از امام صادق 7 نقل شده:
قَالَ رَسُولُ اللّهِ 6 انَّ مِنَ السُّنَّةِ انْ تَأْخُذَ مِنَ الشّارِبِ حَتّى يَبْلُغَ الْاِطارِ.[1]
رسول خدا 6 فرمود: كوتاه كردن شارب تا جايى كه خط لب آشكار گردد، سنت است.
از دو حديث مذكور مىتوان حداكثر بلندى شارب را خط لب بالا دانست، به گونهاى كه لب پيدا باشد.
فتاوا
استفتاء از حضرت امام خمينى (ره)
۱. بفرماييد آيا تراشيدن ريش با ماشين برقى، از نظر شرع مقدس اسلام، حرام است يا نه؟
پاسخ: ريش تراشيدن خواه با تيغ باشد يا با ماشين، حرام است على الاحوط.
۲. اولاً... خواهشمند است نظر مبارك خود را دربارۀ تراشيدن صورت مرد با تيغ اعلام نماييد.
ثانياً: آيا مرد جوانى كه حدود ۱۸، ۱۹ سال سن دارد، اجازه دارد كه فقط به منظور روييدن مو در صورتش (ريش و سبيل) و بهتر روييدن آن، صورتش را دو يا سه بار با تيغ بتراشد يا خير؟ در مورد تراشيدن سبيل چه مىفرماييد؟
پاسخ: بنابر احتياط واجب نبايد ريش را بتراشند، ولى تا ريش بيرون نيامده، تيغ به صورت كشيدن مانع ندارد و تراشيدن سبيل اشكال ندارد.
۳. كوتاه كردن ريش با ماشينهاى معمولى دستى تا حدود يك ميليمتر چگونه است؟
پاسخ: بنابر احتياط بايد طورى باشد كه صدق (ريش كند).
۴. گذاشتن سبيل نسبتاً كوتاه و به نحوى كه نوكهاى شارب و آبخور دقيقاً زده شده باشد؟
پاسخ: مانع ندارد.
[1] . سنن النبى 6، ص ۹۲
۵. كسانى هستند ريش را تمام نمىگذارند. به قول غربيها پرفسورى است. آيا مقدار تراشيده شده فعل حرام است يا خير و آيا مقدار باقيمانده صدق بر تمام ريش را دارد يا نه؟
پاسخ: تراشيدن بعض ريش حكم تراشيدن تمام آن را دارد.
۶. بعضى مىگويند اگر سبيل روى لب بالا بيفتد حرام است و بعضى مىگويند حرام نيست. مستدعى است حكم الهى را بفرمايند؟
پاسخ: حرام نيست ولى كراهت دارد.
۷. آيا تراشيدن ريش حرام است؟ كسى كه در اثر اضطرار ريشش را بتراشد، مثلًا شغلش طورى است كه اگر ريش خود را نتراشد باعث جمع شدن گرد و خاك در لابلاى موى صورتش مىشود، تكليفش چيست؟ آيا كار حرام انجام مىدهد؟
پاسخ: ريشتراشى حرام است على الاحوط و عذر مزبور مجوّز ريشتراشى نيست.
۸. چون كاركنان اداره آتش نشانى در ارتباط با شغلى كه دارند از جمله پوشيدن ماسكهاى ضد گاز و همچنين سرايت آتش به صورتشان در هنگام اطفاء حريق، داشتن ريش بلند خالى از خطر نخواهد بود. به همين جهت در گذشته به آنان تيغ و وسايل ديگر صورت تراشى مىدادند كه فعلًا متوقف شده با توجه به اينكه تراشيدن ريش با تيغ از نظر شرعى اشكال دارد حكم چيست؟
پاسخ: اگر ممكن است به مقدارى كه صدق ريش كند را باقى بگذارند و خود را از خطر حفظ كنند و اگر ممكن نيست، معذورند.
۹. آيا استعمال تيغ در تمام موارد بايد ترك شود؟
پاسخ: استعمال تيغ ممنوع نيست، ولى ريش تراشيدن براى مرد حرام است علىالاحوط.[1]
[1] استفتاءآت از محضر حضرت امام خمينى (ره)، ج ۲، ص ۶ و ۷ و ۲۶ و ۳۰-۳۳
استفتاء از مقام معظم رهبرى
۱. مراد از فك پايين كه باقى گذاشتن موهاى آن واجب است، چيست؟ آيا شامل گونهها هم مىشود؟
پاسخ: معيار اين است كه از نظر عرف، گذاشتن ريش صدق كند.
۲. ريش از نظر كوتاهى و بلندى بايد چه مقدار باشد؟
پاسخ: حد معينى ندارد، بلكه معيار اين است كه عرفاً بر آن ريش صدق كند و بلند بودن آن بيشتر از قبضه دست كراهت دارد.
۳. بلند كردن سبيل و كوتاه كردن ريش چه حكمى دارد؟
پاسخ: اين كار فى نفسه اشكال ندارد.
۴. بعضى از مردان موهاى چانه خود را باقى گذاشته و باقيمانده را مىتراشند، اين كار چه حكمى دارد؟
پاسخ: تراشيدن مقدارى از ريش حكم تراشيدن تمام آن را دارد.
۵. آيا تراشيدن ريش فسق محسوب مىشود؟
پاسخ: تراشيدن ريش بنابر احتياط حرام است و احوط اين است كه احكام و آثار فسق بر آن مترتب مىشود.
۶. تراشيدن سبيل چه حكمى دارد؟ و آيا مىتوان آن را خيلى بلند كرد؟
پاسخ: تراشيدن سبيل و باقى گذاشتن و بلند نمودن آن فى نفسه اشكال ندارد؛ بله، بلند نمودن آن به مقدارى كه هنگام خوردن و آشاميدن با غذا يا آب برخورد كند، مكروه است.
۷. تراشيدن ريش با تيغ يا ماشين ريش تراشى براى هنرمندى كه كارش آن را اقتضاء مىكند، چه حكمى دارد؟
پاسخ: اگر عنوان تراشيدن ريش بر آن صدق كند، بنابر احتياط حرام است، ولى اگر كار هنرى او نياز ضرورى جامعه اسلامى محسوب شود، مبادرت به تراشيدن ريش به مقدار آن ضرورت، اشكال ندارد.
۸. در صورتى كه گذاشتن ريش مستلزم اهانت باشد، تراشيدن آن چه حكمى دارد؟
پاسخ: گذاشتن ريش براى مسلمانى كه به دينش اهميّت مىدهد باعث سرشكستگى نيست و بنابر احتياط، تراشيدن آن جايز نيست، مگر در صورتى كه گذاشتن ريش باعث ضرر يا حرج شود.
۹. آيا تراشيدن ريش در صورتى كه گذاشتن آن مانع رسيدن به اهداف مشروع انسان شود جايز است؟
پاسخ: بر مكلفين واجب است حكم خداوند را امتثال كنند مگر در مواردى كه حرج يا ضرر قابل ملاحظهاى وجود داشته باشد.
۱۰. آيا منظور از حرمت تراشيدن ريش آن است كه موهاى صورت بطور كامل روئيده باشند و سپس تراشيده شوند يا اينكه شامل موردى كه مقدارى از موهاى صورت درآمده باشند هم مىشود؟
پاسخ: بطور كلى تراشيدن آن مقدار از موى صورت كه بر آن عنوان تراشيدن ريش صدق مىكند، بنابر احتياط حرام است. ولى تراشيدن مقدارى از آن كه عنوان مزبور بر آن صدق نمىكند، اشكال ندارد.
۱۱. آيا اصلاح موى گونهها، اعم از اينكه با نخ باشد يا با موچين، حرام است؟
پاسخ: اصلاح موى گونهها، هر چند با تراشيدن، حرام نيست. [1]
[1] رسالة اجوبة الاستفتائات،حضرت آِیت الله العظمِی حاج سِید علِی خامنه اِی،ص۳۱۵-۳۱۷
اسلام بيش از هر آيين ديگر، به نظافت و بهداشت اهميت مىدهد؛ تا آنجا كه رعايت نظافت را از ايمان مىشمارد. [1]
در احاديث آمده، روزى چشمان رسول خدا 6 به مردى افتاد كه موهايش ژوليده و بىنظم بود. حضرت از اين حالت مرد ناخشنود گشت و فرمود آيا اين مرد چيزى نيافت تا با آن موهاى خود را مرتب كند؟! [2]
در حديث ديگر، بازهم پيامبر 6 با ديدن مردى كه به موهاى خود نرسيده بود و آنها را نامرتب نگه مىداشت، تذكر داد كه استفاده از نعمتهاى خدا و آشكار ساختن نعمت (به شكل مطلوب)، جزء دين است. [3]
همچنين روايت شده است كه ايشان بسيار موى خود را شانه زده، با آب، صاف مىكرد.[4]
از امام صادق 7 نيز روايت شده كه در تفسير آيه شريفه (خُذُوا زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ). (اعراف: ۳۱) زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود برداريد، فرمود:
الْمَشْطُ. فَانَّ الْمَشْطُ يَجْلِبُ الرِّزْقَ، وَ يُحْسِنُ الشَّعْرَ، وَ يُنْجِزُ الْحَاجَةَ، وَ يَزيدُ فِى مَاءِ الصُّلْبِ، وَ يَقْطَعُ الْبَلْغَمَ وَ كَانَ رَسُولُاللَّهِ 6 يَسْرِحُ تَحْتَ لِحْيَتَهُ أَرْبَعِينَ مَرَّةً، وَ مِنْ فَوْقِهَا سَبْعَ مَرَّاتٍ وَ يَقُولُ: انَّهُ يَزِيدُ فِى الذِّهْنِ وَ يَقْطَعُ الْبَلْغَمَ.[5]
[1] بحار الانوار،ج۵۹،ص۲۹۱
[2] مِیزان الحکمة،ج۱۳،ص۶۳۴۱
[3] همان
[4] سنن النبِی،ص۹۱
[5] همان
مراد شانه است؛ شانه زدن جلب روزى مىكند و موى را نيكو مىسازد و حاجت را روا مىدارد و بر قوت جنسى مىافزايد و بلغم را برطرف مىكند.
رسول اللَّه 6 محاسن خود را از طرف پايين چهل بار شانه مىزد و از بالا هفت بار و مىفرمود: شانه زدن هوش انسان را زياد مىكند و بلغم را از بين مىبرد.
آنچنان كه از احاديث استنباط مىشود چند چيز در خصوص موى سر، تأكيد شده است.
اول: شانه زدن؛ شانه زدن يا برس زدن مو، براى رشد و تنظيم آنها، بويژه حالت دادن آنها لازم است. خصوصاً آنكه جنس شانه از مواد طبيعى مثل چوب باشد. اگر شانه كردن در هواى آزاد صورت گيرد، بهتر است. استعمال شانه ديگران، سبب انتقال عفونتها و ميكروبها مىگردد.[1]
دوم: شستشو؛ امام صادق 7 مىفرمايد:
غَسْلُ الرَّأْسِ بِالْخِطْمِىِّ فِى كُلِّ جُمُعَةٍ امَانٌ مِنَ الْبَرَصِ وَالْجُنُونِ.[2] سر را در هر جمعه با گل خطمى شستن، امان از پيسى و جنون است.
كارشناسان علم پزشكى نيز بر امر شستن به موقع موى سر تأكيد بسيار دارند.[3]
سوم: استفاده از مواد تقويت كننده و خوشبو كننده؛ در احاديث، براى حفظ بهتر و سلامتى مو، استفاده از برخى گياهان و مانند آن، سفارش شده است. نقل شده كه رسول خدا 6، حسين بن على 7 و امام باقر 7 با رنگ مخصوصى بنام «كتم» خضاب مىكردند. امام سجاد 7 نيز، با حنا خضاب مىكرد. [4]
[1] اولِین دانشگاه و آخرِین پِیامبر ج۱۵ ص۲۱۹ و ۲۲۰
[2] فرع کافِی ج۶ص۵۰۴
[3] اولِین دانشگاه و آخرِین پِیامبر ج۱۵ ص۲۱۹
[4] سنن النبِی 6 ص۹۳
همچنين روايت شده است كه پيامبر 6 از انواع روغن استفاده مىنمود و قبل از محاسن، سر خود را روغن مىماليد. از عطريات نيز زياد استفاده مىكرد؛ به طورى كه در محاسن و سر مباركش اثر آن پيدا بود. [1]از امام صادق 7 سؤال شد، خضاب كردن محاسن و موى سر، چه حكم دارد؟ حضرت پاسخ داد كه سنت است.[2] البته چون پيامبر 6 و ائمه 7 از مواد طبيعى براى خضاب استفاده مىكردند، لذا اين مواد خاصيت تقويتى و بهداشتى داشتند. ضمن آنكه مانعى براى وضو يا غسل نبودند.
درباره كوتاه كردن يا نكردن موى سر، اخبار و مطالب گوناگون و گاه به ظاهر متضادى رسيده است. برخى از اخبار دلالت دارد بر اينكه مو از بن تراشيده شود.
امام صادق 7 تراشيدن موى سر را با تيغ از اخلاق پيامبران مىداند.[3]
در مقابل، روايات ديگر، دلالت بر نگهدارى موى سر مىكند. از جمله پيامبر 6 فرمود:
الشَّعْرُ الْحَسَنُ مُنْ كِسْوَةِ اللَّهِ فَأَكْرِمُوهُ. [4]
موى زيبا پوششى خدايى است، پس آن را ارج نهيد.
در جمعبندى ميان دو گونه روايات، مىتوان اين طور نتيجه گرفت كه داشتن مو، زينت است و نعمتى از ناحيه خداوند كه فوايدى در بر دارد. پس مىتوان از اين نعمت بهره جست، اما به شرط آنكه در حفظ و نگهدارى آن، هم از
[1] همان،ص۱۰۰ و ۱۰۱
[2] همان،ص۱۰۴
[3] همان،ص۹۶
[4] مِیزان الحکمة ،ج۲،ص۷۷۶
جهت بهداشتى، هم از جهت متانت اسلامى، رعايت دستورات دين را بنمايد.
از اين رو، پيامبر 6 مىفرمايد:
مَنِ اتَّخَذَ شَعْراً فَلْيُحْسِنْ وَلَايَتَهُ أَوْلِيُجزَّهُ.[1]
هر كس مو بگذارد، بايد خوب به آن برسد وگرنه كوتاهش كند.
از جمله رسيدگى صحيح به مو، آنكه همواره در تميز نگه داشتن آن اهتمام ورزيم.
دربارۀ بلندى موى سر از امام صادق 7 پرسيده شد، آيا رسول اللّه 6 هيچ گاه موى خود را بقدرى بلند مىكرد كه مجبور باشد فرق باز كند. امام 7 اظهار مىدارد كه پيامبر خدا 6 فقط يك بار تفريق (فرق باز كردن موى سر) كرد. سپس در توضيح مىفرمايند: «در سال ششم هجرت، رسول خدا 6 از مدينه عازم بيت اللّه الحرام شد، و احرام حج بست و قربانى هم با خود همراه برد. پس از آنكه كفار قريش مانع ورود آن حضرت به مكه شدند، بر طبق آيۀ شريفۀ(لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ...) رسول خدا 6 دانست كه در آيندۀ نزديكى به سلامت وارد مكه معظمه خواهد شد، لذا موى سرش را تقصر نكرد و از زمانى كه احرام بسته بود تا سال بعد همچنان موى سرش باقى بود كه به ناچار نيازمند تفريق گرديد. ولى پس از انجام عمل حج و تراشيدن موى سر، آن حضرت ديگر موى سرش را بلند نكرد، و قبل از آن سال نيز، موى سرش آنقدر بلند نمىشد كه احتياج به «تفريق» داشته باشد».[2]
۳-۲-۲. تقليد كوركورانه ممنوع:
دين اسلام، دينى است كامل با فرهنگى غنى كه در صورت اجرا صحيح قوانين آن، سعادت انسان تضمين خواهد شد.[3]
[1] . همان
[2] . سنن النبى 6، ص ۱۰۳ و ۱۰۴
[3]رکنِی، محمد تقِی، احکام آراستگِی ظاهرِی، صفحه: ۳۱، زمزم هدايت، قم - اِیران، ۱۳۸۶ ه.ش.
از اين رو، تعاليم دين اسلام اجازه هر گونه تبعيت كوركورانه از فرهنگ بيگانه را منع كرده است. تنها در صورتى استفاده از اعمال بيگانگان مجاز شمرده مىشود كه در قلمرو كسب علم و تجربهآموزى، منفعتى به جامعه اسلامى برسد. به تعبير ديگر، مسلمانان مجازند، علوم و دانشهاى غير مسلمانان را فرا گرفته و در حوزه اسلام، به نحو صحيح و در موارد مقتضى از آن بهره ببرند.[1]
از جمله تقليدهاى كوركورانهاى كه امروزه در جوامع اسلامى مشاهده مىشود، استفاده از مدها و مدلهاى غربى در انواع مختلف است. اينگونه تقليدهاى بىهدف، نه تنها منفعتى عقلانى ندارد بلكه مستلزم صرف وقت و هزينه فراوان براى تقليد كننده مىشود. اين در حالى است كه اسلام، ضمن تأكيد بر رعايت نظافت و آراستگى ظاهرى، ساده زيستى و پرهيز از تجمل گرايى را از پيروان خود خواسته است.
قرآن در مذمت تبعيت كوركورانه از كفار، مىفرمايد:
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنتُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ بَلِ اللّهُ مَوْلاَكُمْ وَهُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ.)(آل عمران: ۱۴۹ و ۱۵۰)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، اگر از كسانى كه كافر شدهاند اطاعت كنيد، شما را به گذشتههايتان بازمىگردانند؛ و سر انجام زيانكار خواهيد شد. (آنها تكيه گاه شما نيستند) بلكه ولىّ و سرپرستِ شما، خداست، و او بهترين ياوران است.
از جمله بارزترين نوع تبعيت از كفار و غير مسلمانان، همسانسازى ظاهرى و به شكل آنان در آمدن است. قرآن كريم در اين آيه، هشدار مىدهد كه پيروى و تقليد و مرعوب شدن در مقابل افكار و عقايد و عادات بيگانگان،
[1] . بحار الانوار، ج ۱، ص ۱۷۷
سرانجامى زيانبخش، خواهد داشت. پس شايسته است، فرد مؤمن همچون باطن، در ظاهر نيز خدا را در نظر گرفته، از كسانىكه اخلاق الهى دارند، تبعيت كند.
امام صادق 7 مىفرمايد:
أَوْحَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَى نَبِىٍّ مِنْ أَنْبِيائِهِ. قُلْ لِلْمُؤْمِنيِنَ لاَ يَلْبَسُوا لِبَاسَ اعْدَائِى وَ لَايَطْعَمُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِى وَ لَايَسْلُكُوا مَسَالِكَ أَعْدَائِى فَيَكُونُوا أَعْدَائِى كَمَا هُمْ أَعْدَائِى.[1]
خداوند به يكى از پيامبرانش وحى كرد كه به مؤمنين بگو لباس دشمنان مرا نپوشيد و غذاى دشمنان مرا نخوريد و به شيوه دشمنان من رفتار نكنيد كه شما نيز همانند آنان، جزء دشمنان من خواهيد شد.
با عنايت به اين حديث، فرد مؤمن و اهل تديّن بايد توجه داشته باشد كه شبيه دشمنان خدا زندگى نكند؛ چرا كه در اين صورت جزء دشمنان خدا شده از رحمت الهى دور مىماند.
آرى متقيان چهرههاى نورانى و شبيه اولياء خدا دارند. و از همگون سازى با كفار مىپرهيزند. امير سخن على 7 در ترسيم چهره متقيان مىفرمايد:
... تَرى لَهُ قُوَّةً فِى دِينٍ، وَ حَزْماً فِى لِينٍ، وَ أِيمَاناً فِى يَقِينٍ، وَ حِرْصاً فِى عِلْمٍ، وَ عِلْماً فِى حِلْمٍ، وَ قَصْداً فِى غِنًى، وَ خُشُوعاً فِى عِبَادِهِ، وَتَجَمُّلاً فِى فَاقَةٍ، وَ صَبْراً فِى شِدَّةٍ، وَ طَلَباً فِى حَلَالٍ، وَ نِشَاطاً فِى هُدًى.[2]
... [از نشانههاى متقيان آن است كه] مىبينى او را در ديندارى نيرومند، نرمخو و دور انديش است، داراى ايمانى پر از يقين، حريص در كسب دانش، با
[1] . من لا يحضره الفقيه، ج ۱، ص ۱۷۸
[2] . نهج البلاغه، خطبه، ۱۹۳، ص ۴۰۴
داشتن علم بردبار، در توانگرى ميانه رو، در عبادت فروتن، در تهيدستى آراسته، در سختىها بردبار، در جست و جوى كسب حلال و در راه هدايت شادمان است.
استفتاء از مقام معظم رهبرى
تقليد از مدهاى غربى در كوتاه كردن مو چه حكمى دارد؟
پاسخ: معيارهاى حرمت در اين موارد، تشبيه شدن به دشمنان اسلام، و ترويج فرهنگ آنهاست و اين موضوع با توجه به كشورها و زمانها و اشخاص مختلف، فرق مىكند و اين امر مختص به غرب هم نمىباشد.
اسلام، نظافت و آراستگى را نشانۀ ايمان مرد مىداند، اما افراط در اين امر را نمىپذيرد. از ديدگاه اسلام، رسيدگى بيش از حد به امر آرايش صورت، به گونهاى كه از عرف متشرعۀ جامعه، خارج شود، مورد نكوهش است. از جمله آرايشهاى ممنوعه در اسلام، آرايشى است كه مرد را به زن شبيه سازد.
اين ممنوعيت هم در چهره است هم در لباس. كما اينكه زنان نيز از تشبه به مردان نهى شدهاند. در نگاه اسلام، هر كدام از مرد و زن، داراى سرشت، طبيعت و خلقت مخصوص به خود هستند. بنابراين شبيه سازى هركدام از آن دو به ديگرى، مغاير با فطرت و مخالف با شريعت است.
از آن جمله گرفتن زير ابرو و استفاده از لوازم آرايشى مخصوص زنان، امرى است كه در عرف جامعه اسلامى، براى مردان متداول نبوده، ناپسند شمرده مىشود. تا جايى كه اميرالمؤمنين على 7 شخصى را كه با شكل و شمايل زنانه به مسجد آمده بود، بيرون راند و فرمود:
سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ 6 يَقُولُ لَعَنَ اللّهُ الْمُتَشَبِّهِينَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ وَالْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ.[1]
از پيامبر 6 شنيدم كه فرمود: خداوند لعنت كند مردانى كه خود را شبيه زنان مىسازند و زنانى را كه خود را شبيه مردان مىسازند.
در روايات اسلامى، يكى از مظاهر فساد در آخر الزمان، فراگير شدن تشبه مردان به زنان و برعكس، دانسته شده است.[2]
در قسمتهاى پيشين به تفصيل راجع به اهميت نظافت و پاكيزگى، توضيح داده شد. از جمله نكات مهم ديگر در اين مبحث، كوتاه كردن ناخن براى مردان است. اين موضوع در دو محور نظافت ناخن و طريقه كوتاه كردن ناخن، پىگيرى مىشود.
از آنجايى كه دين مبين اسلام بر بهداشت فردى، تأكيد فراوان دارد، طبيعى است بر كوتاه كردن ناخن نيز سفارش فراوان كرده باشد. اهميت اين امر براى مردان دو چندان است؛ چرا كه على القاعده، مردان در طول روز از فعاليت بيشترى برخوردارند. به همين دليل با ابزار و وسايل مختلفى سر كار دارند كه بر اثر بر خورد دست با اشياء مختلف، آلودگى بيشترى متوجه انگشتان و ناخنهاى ايشان مىشود. از اين رو، پيامبر 6 سفارش مىفرمايد كه مردان مىبايست ناخنهاى خود را بگيرند، اما زنان مجازند قدرى از آنرا بگذارند.[3]
[1] . وسائل الشيعه، محمد بن حسن حر عاملى، ج ۱۷، ص ۲۸۵
[2] . مستدرك الوسائل، ميرزا حسين نورى، ج ۱۴، ص ۲۶۱
[3] . وسايل الشيعه، ج ۲، ص ۱۳۴
از ديدگاه سنت اسلامى، نظافت ناخن از چنان اهميتى برخوردار است كه در روايتى از امام صادق 7 نقل شده است كه مدتى وحى بر پيامبر اسلام 6 قطع شد. اصحاب علت آن را پرسيدند. پيامبر 6 فرمود:
وَ كَيْفَ لَايَحْتَبِسُ وَ أَنْتُمْ لَاتُقَلِّمُونَ أَظْفَارَكُمْ وَ لَاتُنَقُّونَ رَوَاجِبَكُمْ؟.[1]
چگونه وحى قطع نشود و حال آنكه شما ناخنها را كوتاه نمىكنيد و بوى بد بدنتان را بر طرف نمىسازيد؟
فاصلۀ بين ناخن و پوست زيرينش محل مناسبى براى تجمع ميكروب است.
از اين رو، بايد همواره ناخنها كوتاه بماند. امام صادق 7 مىفرمايد:
اِنَّ أَسْتَرَ وَ أَخْفى ما يُسَلِّطُ الشَّيَطانَ مِنْ ابْنِ آدَمَ أَنْ صَارَ انْ يُسْكُنَ تَحْتَ الْأَظَافِيرِ.[2]
پنهانترين و مخفىترين جايى كه از آن، شيطان (\ ميكروب) بر فرزندان آدم، تسلط مىيابد، لانه كردن زير ناخنها است.
با توجه به توضيحى كه داده شد، بن ناخنها، مىتواند محل مناسبى براى رشد ميكروب باشد.
از همين رو، اولياء دين به آن توجه داشته، مؤمنين را به رعايت بهداشت و نظافت ناخن سفارش نمودهاند.
پيامبر 6 مىفرمايد:
تَقْلِيمُ الْأَظْفَارِ يَمْنَعُ الدَّاءَ الْأَعْظَمَ وَ يُدِرُّ الرِّزْقَ.[3]
كوتاه كردن ناخنها از درد بزرگ جلوگيرى مىكند و نيز روزى را زياد مىگرداند.
[1] . همان، ص ۱۳۲
[2] . همان
[3] . ميزان الحكمة، ج ۷، ص ۳۳۵۸
امام صادق 7 نيز گرفتن ناخن را مانعى در مقابل امراضى همچون جذام، برص و كورى مىداند.[1]
همچنين در احاديث وارد شده است كه روزى فردى خدمت امام رضا 7 رسيده، از درد چشم شكايت كرد. حضرت به او دستور داد كه ناخنهايش را كوتاه نگه دارد. مرد چنين كرد و پس از مدتى بهبودى يافت.[2]
در حديث ديگر از امام باقر 7 مىخوانيم:
اِنَّمَا قُصَّ الْأَظْفَارُ لِأَنَّهَا مَقِيلُ الشَّيْطانِ، وَ مِنْهُ يَكُونُ النِّسْيَانُ.[3]
ناخنها را به اين دليل بايد گرفت كه لانه شيطانند و منشأ فراموشى.
ناگفته نماند كه كوتاه كردن ناخن تنها مختص دست نيست؛ بلكه پاها را هم شامل مىشود. خصوص آنكه، پاها معمولاً در طول روز با جوراب و كفش، پوشيده شده است. اين امر باعث تعريق پاها و در نتيجه، ايجاد ميكروب مىكند كه با كوتاه كردن ناخن و شستشو رفع مىگردد. بنابراين مناسب است، حداقل هفتهاى يك مرتبه، ناخنها كوتاه گردد. اگر كسى از رشد ناخن كمترى برخوردار است، بهتر مىباشد، بعد از يك هفته سر آنها را بسايد. چنان كه امام صادق 7 به همين نكته اشاره كردهاند.[4]
البته در برخى ديگر از روايات، فاصله هر بار ناخن گرفتن را سه روز ذكر كردهاند.[5]
[1] . كتاب الخصال، محمد بن على بن بابويه (صدوق)، تصحيح و تعليق على اكبر غفارى، ص ۳۹۱
[2]. الحدائق الناضرة، يوسف بحرانى، تحقيق و تعليق محمد تقى ايروانى، ج ۵، ص ۵۷۱
[3] . ميزان الحكمة، ج ۷، ص ۳۳۵۸
[4] . ر. ك: فروع كافى، ج ۶، ص ۴۹۰ و ۴۹۱
[5] . ر. ك. عيون اخبار الرضا 7، محمد بن على بن بابويه (صدوق)، تصحيح و تعليق حسين اعلمى، ج ۲، ص ۲۵۲
در مجموع، مىتوان نتيجه گرفت كه گرفتن ناخن منحصر به زمان خاصى نيست، بلكه هر وقت بلند شد، بايد آنها را كوتاه كرد. چنانچه از امامصادق 7 روايت است:
قَصِّهَا إِذَا طَالَتْ.[1]
(ناخنها) را هر زمان بلند شد كوتاه كنيد.
همچنين حضرت در پاسخ به اين سؤال كه آيا فقط در روز جمعه بايد ناخن گرفت، مىفرمايد:
سُبْحَانَ اللّهِ! خُذْهَا انْ شِئْتَ فِى يَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ أِنْ شِئْتَ فِى سَائِرِ الْأَيَّامِ.[2]
منزه است پروردگار! ناخنها را اگر خواستيد روز جمعه كوتاه كنيد و اگر خواستيد در ايام ديگر.
البته ناگفته نماند كه در روايات گرفتن ناخن در روز جمعه تأكيد شده است؛ اما مسلم است كه اين تأكيد، جنبه استحباب دارد. شهيد ثانى در رساله اعمال روز جمعه، آورده است كه رسول اللّه 6 روزهاى جمعه پيش از آنكه براى نماز از خانه خارج شود، ناخنهاى خود را مىگرفت.[3]
در پايان اين بحث، سه نكته ديگر قابل ذكر است. اول آنكه بهتر است گرفتن ناخن از انگشت كوچك دست چپ شروع و به انگشت كوچك دست راست ختم شود. چنانچه در روايات نيز به اين امر تصريح شده است.[4]
[1] . من لا يحضره الفقيه، ج ۳، ص ۸۸
[2] . همان
[3] . به نقل از: سنن النبى 6، ص ۱۰۷
[4] . وسائل الشيعه ج ۲، ص ۱۳۵
دوم آنكه از گرفتن ناخن با دندان، پرهيز شود. چرا كه اين عمل علاوه بر پيامدهاى غير بهداشتى، در روايات از علامتهاى وسواس خوانده شده است.[1]
سوم آنكه شايسته است، بعد از هر بار ناخن گرفتن، دستها را بشويند و ناخنهاى چيده شده را دفن كنند.[2] حاصل آنكه كوتاه كردن و تميز نگهداشتن ناخن از اخلاق اسلامى و سنت دينى است. اين كار علاوه بر حفظ بهداشت فردى، در احكام دين نيز تأثير گذار است.
آخرين بخش از احكام آراستگى (بحث اصلاح و آرايش برادران)، مربوط به مسائلى نظير خالكوبى، سرمه كشيدن و نيز استفاده از وسايل خوشبو كننده مانند روغن، عطر و ادكلن است.
عمل خالكوبى از جمله اعمالى است كه از دير باز در جامعه اسلامى مطرح بوده است. آنطور كه در استفتائات مربوط به همين بخش خواهد آمد، عمل خالكوبى حرام نيست. خالكوبى عملى است كه به واسطه آن برخى از اعضاء بدن (پوست) را با سوزن سوراخ، سپس در حفرههاى ايجاد شده مواد رنگى مىريزند.[3] پيشتر اين عمل توسط زنان و براى زينت صورت مىگرفت، اما امروزه مردان نيز خالكوبى مىكنند. با توجه به اين نكته، بايد اذعان كرد كه اگر چه عمل خالكوبى فى نفسه حرام نمىباشد، اما اگر باعث اذيت و آزار يا ضرر
[1] . همان، ص ۱۳۴
[2]. براى مطالعه بيشتر ر. ك: پاكى و ناپاكى در اسلام، محمد وحيدى، ص ۳۳
[3]. لسان العرب، ج ۱۲، ص ۶۳۸
و زيان بدنى گردد، شايسته است از اين عمل پرهيز شود. چنان كه بسيارى از متخصصين، عمل خالكوبى را به دليل آلودگى سوزن يا مواد رنگى، ناقل امراضى همچون عفونتهاى چركى، عفونتهاى ويروسى، بروز آلرژى، ايجاد زخم و سرطان پوست مىدانند. علاوه بر آنكه گاه فرد از شكل خالكوبى خود خسته شده و چون به سادگى نمىتواند آن را بر طرف نمايد، دچار عوارض روحى نيز مىگردد.[1]
۲-۵-۲. عطر:
از جمله مواردى كه جز سنت اسلامى شمرده مىشود، استفاده از عطر يا مواد خوشبو كننده است. امام رضا 7 مىفرمايد:
لاَيَنْبَغِى لِلرَّجُلِ أَنْ يَدَعَ الطِّيبَ فِى كُلِّ يَوْمٍ.[2]
براى مرد سزاوار نيست كه در هيچ روزى استعمال بوى خوش را ترك كند.
و نيز مىفرمايند:
اَلطِّيبُ مِنْ أَخْلَاقِالْأَنْبِيَاءِ.[3]
استعمال بوى خوش از اخلاق پيامبران است.
از امام صادق 7 نقل شده است كه رسول خدا 6، بيش از آن مقدارى كه براى خوراك خرج مىكرد، براى خريد عطر پول مىداد.[4]
همچنين از جمله اخلاقيات پيامبر 6 آن بود كه اگر عطرى به ايشان تعارف مىشد، خود را به آن معطر مىساخت و مىفرمود:
[1] . مقاله آنچه همگان بايد درباره تتو يا خالكوبى بدانند، امير ديوانى، نشريه حمايت، ۸۲/۱۰/۱۷
[2] . وسائل الشيعه ج ۲، ص ۱۴۲
[3] . همان
[4] . سنن النبى 6، ص ۹۷
هُوَ طَيِّبٌ رِيحَهُ خَفِيفٌ مَحْمِلُهُ.[1]
بويش پاكيزه و حمل كردنش آسان است.
و چنانچه از معطر ساختن خود به آن، عذرى داشت، تنها به نهادن سر انگشت خويش بر آن اكتفا مىنمود.[2]
خوشبو ساختن بدن و لباس براى مردان كه در جامعه رفت و آمد و فعاليت بيشترى دارند و طبيعتاً بدنشان تعرق بيشترى دارد، امرى ضرورى است.
آرى استعمال عطر در نگاه اسلام تا جايى مورد تأكيد است كه پيامبرش 6 چون روز جمعه مىشد و عطر نمىيافت، لباسى را كه قبلاً معطر بود، با آب، مرطوب مىكرد. سپس به دست و سر و صورت خود مىماليد تا بدنش معطر شود.[3]
در اينكه معصومين 7 چه نوع عطرى را بيشتر به كار مى بردند، از روايات به دست مىآيد كه انواع مختلف عطرهاى طبيعى را مصرف مىكردهاند. مطلب ديگر اينكه خوشبو كردن، علاوه بر بدن و لباس، شامل دهان، سر، محاسن و شارب هم مىشود. اين مطلب را روايات تأييد مىكنند.
پيامبر 6 مىفرمايد:
أَفْوَاهُكُمْ طَرِيقٌ مِنْ طُرُقِ رَبِّكُمْ فَأَحَبُّهَا الَى اللّهِ أَطْيَبُهَا رِيحاً فَطَيِّبُوهَا بِما قَدَرْتُمْ عَلَيْهِ.[4]
[1] . سنن النبى 6، ص ۹۷
[2] . همان
[3] . همان، ص ۹۸
[4] . بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۱۳۱
دهانتان راهى از راههاى (رسيدن به) خداوند است، بهترين آنها خوشبوترين آنها است. پس دهانتان را به اندازۀ توانتان خوشبو نماييد.
از جمله كارهايى كه موجب خوشبو شدن دهان است، مسواك زدن و استفاده از جويدنىهاى معطر است. چنانكه حضرت امام موسى كاظم 7 همواره با گلاب مسواك مىكرد.[1]
در سيره رسول اللّه 6 وارد شده، به گونهاى از عطريات بهره مىبرد كه همواره اثر آن در محاسن و سر مباركش، نمايان بود. استفاده از عطر در روز جمعه تأكيد بيشترى شده است، اگر چه در ايام ديگر هم نيكو است.[2]
در همين رابطه امام كاظم 7 مىفرمايند:
لَا يَنْبَغِى لِلرَّجُلِ أَنْ يَدَعَ الطِّيبَ فِى كُلِّ يَوْمٍ، فَأِنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَيْهِ فَيَوْمٌ وَ يَوْمٌ لَا، فَأِنْ لَمْ يَقْدِرْ فَفِى كُلِّ جُمُعَةٍ وَلَا يَدَعْ.[3]
شايسته است كه مرد هر روز از بوى خوش استفاده كند؛ اگر هر روز نتوانست، يك روز در ميان عطر زند و چنانچه اين هم مقدورش نبود، جمعهها را ترك نكند.[4]
روغن مالى كردن بدن و موى سر از آن دسته اعمالى است كه به آن سفارش شده است. البته بايد در نظر داشت كه روغنها خاصيتهاى متفاوت دارند. از اين رو، هر نوع روغن با خاصيتهاى خاص، را نمىتوان براى همه مفيد دانست.
[1] . همان، ج ۷۷، ص ۳۴۶
[2] . سنن النبى 6، ص ۱۰۸
[3] . ميزان الحكمة، ج ۷، ص ۳۳۳۸
[4] . براى نمونه: اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج ۱۳، ص ۶۶-۸۳
چرا كه شايد برخى افراد به علل طبيعى مثل چرب بودن بيش از حد بدن يا حساسيت به برخى روغنها، نتوانند از هر نوع روغنى استفاده نمايند. در اين باب مىبايست به كتب تخصصى مراجعه كرد.
روغن مالى از دير باز ميان بسيارى از ملل متداول بوده و جنبه بهداشتى و زيبايى داشته است. اين عمل گاه جنبه پزشكى پيدا مىكرده، به عنوان مرهمهاى پوستى نيز استعمال مىشده است. به گفته امير المؤمنين على 7، روغن ماليدن بشره را نرم و دماغ را (بنيه) زياد مىنمايد. همچنين مجارى آب در بدن را فراخ، پوست را از خشكى و بدحالتى رهانيده و صورت را نيز درخشان مىكند.[1]
از جمله روغنهاى مفيد؛ روغن بنفشه، روغن بان (فستق هندى)، روغن زنبق، روغن زيتون و روغن گل خيرى است.[2]
نكته ديگر آنكه، بهتر است عمل روغن مالى در شب انجام شود. تا هم مانع وضو نباشد (چون تا نماز صبح چند ساعت فاصله است) و هم گرد و خاك نخورد و هم جذب بدن شود. چنانكه بسيارى از احاديث هم به همين نكته اشاره دارند.[3]
تذكر: متأسفانه آنچه امروزه در جامعه اسلامى به عنوان عمل روغن مالى فراگير شده و بيشتر در بين نسل جوان مشاهده مىشود، استعمال مادهاى شيمياى به نام ژل است كه تنها به موى سر زده و با حالت دادن موى خود، به ميان جامعه مىآيند.
[1] . فروع كافى، ج ۶، ص ۵۱۹
[2] . اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج ۱۳، ص ۷۲
[3] . فروع كافى، ج ۶، ص ۵۱۹؛ وسائل الشيعه، ج ۱، ص ۴۵۱
آنطور كه مشاهده مىشود اين كار با آنچه به عنوان روغن مالى (تدهين) در اسلام به آن سفارش شده تفاوت بسيار دارد. ضمن اينكه ژل مالى به سر با آرايشهاى غير معمول موى سر كه از طرف برخى ديده مىشود، بىشباهت به عمل كفار نيست كه در اين صورت مسلماً امرى غير جايز خواهد بود. آنچه اسلام در عمل نظافت و آراستگى شخصى نهاده است، حفظ سلامتى و جلب رضايت الهى است، نه تشبّه به كفار و فخر فروشى.
پيامبر 6 مىفرمايد:
مَنْ تَطَيَّبَ للّهِِ تَعَالىَ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ رِيحُهُ أَطْيَبُ مِنَ الْمِسْكِ الْأَذْفَرِ، وَ مَنْ تَطَيَّبَ لِغَيْرِ اللّهِ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ رِيحُهُ أَنْتَنُ مِنَ الْجِيفَةِ.[1]
هر كه براى خداى تعالى، خود را خوشبو (و پاكيزه) كند، در روز قيامت بويش خوشتر از مشك تيز بوى است و هر كه براى غير خدا اين عمل را انجام دهد، در روز قيامت بويش گندتر از مردار است.
اين نگاه و هدف، در عمل نظافت، در ادعيه معصومين 7 نيز متبلور است. امام صادق 7 آنگاه كه به بدن خود روغن مىماليد، اين گونه دعا مىخواند:
اَللّهُمَّ انِّى أَسْئَلُكَ الزَّيْنَ وَالزّيِنَةَ وَالْمحَبَّةَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنَ الشَّيْنِ وَالشَّنَآنِ وَالْمَقْتِ.[2]
خداوندا از تو آرايش و خوبى، زينت و زيبايى، محبت و دوستى را مىطلبم و به تو پناه مىبرم از زشتى و كينه توزى و نفرت.
[1] . ميزان الحكمة، ج ۷، ص ۳۳۴۱
[2] . وسائل الشيعه، ج ۲، ص ۱۵۹
سرمه كشيدن به چشم هم مورد سفارش اولياء دين بوده است.
در روايت آمده است:
مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الْأخِرِ فَلْيَكْتَحِلْ.[1]
هر كس به خداوند و روز قيامت ايمان دارد، (خوب است) سرمه (به چشمان خود) بكشد.
در روايات از جمله خواصى كه براى سرمه كشيدن بر چشمان ذكر شده است؛ تقويت رويش مو؛ نفوذ و وسعت در چشم؛ خشكاندن اشك (زايد)؛ پاكيزه كردن دهان از بوى بد؛ و جلاى بصر مىباشد.[2]
در حالات رسول اللّه 6 آمده است كه حضرت بيشتر در زمان خواب به چشمان سرمه مىكشيد.[3]
استفتاء از حضرت امام خمينى (ره)
۱. آيا ادكلنهاى خارجى (مردانه و زنانه) كه انسان نمىداند در آن الكل هست يا نه؟ نجس هست؟ و انسان بواسطه استفاده از آن بدنش نجس مىشود يا نه؟
پاسخ: محكوم به طهارت است.
۲. آيا الكل صنعتى كه در انواع اودوكلنها و عطرها و برخى رنگها و داروها و امثال آن به كار مىرود پاك است يا خير؟
پاسخ: الكل صنعتى پاك است مگر آن كه يقين به نجاست آن پيدا شود.
[1] . همان، ص ۹۹
[2] . همان، ص ۹۸ و ۹۹
[3] . سنن النبى، ص ۹۵
۳. آيا شامپو كه بعضى مىگويند الكل داخل آن است، نجس است يا نه؟
پاسخ: محكوم به طهارت است مگر آنكه احراز كند كه از قسم الكل نجس با آن مخلوط است.[1]
استفتاء از مقام معظم رهبرى
۱. عمل خالكوبى كه نزد بعضى از مردم متعارف است و به اين طريق عكسهايى بر روى بدن كشيده مىشود بطورى كه ثابت باقى مانده و از بين نمىروند، چه حكمى دارد؟ آيا مانع از صحت وضو يا غسل مىشود؟
پاسخ: خالكوبى حرام نيست و اثرى كه از آن در زير پوست باقى مىماند، مانع از رسيدن آب نيست و وضو و غسل با آن صحيح است.
۲. امروزه از الكل كه در واقع مسكر است براى ساخت بسيارى از داروها بخصوص داروهاى نوشيدنى، عطرها بويژه انواع ادكلنهايى كه از خارج، وارد مىشود، استفاده مىكنند.
آيا به افراد آگاه يا جاهل به مسأله اجازۀ خريد و فروش و استفاده و بهرهگيرىهاى ديگر از آنها را مىدهيد؟
پاسخ: الكل هايى كه معلوم نيست در اصل از اقسام مايعات مست كننده باشند، محكوم به طهارت هستند، و خريد و فروش و استعمال مايعاتى كه با آنها مخلوط شدهاند، اشكال ندارد.
۳. آيا نماز در لباس معطر به عطرهاى امروزى كه حاوى الكل است، صحيح است؟
پاسخ: اگر علم به نجاست آن عطرها نداشته باشد، نماز در لباسهاى مذكور، اشكال ندارد.[2]
[1] . استفتاءات از محضر حضرت امام خمينى (قدس سره)، ج ۱، ص ۱۰۰ و ۱۰۱
[2] . رساله اجوبة الاستفتاءات، ص ۵۸ و ۸۹ و ۲۶۹
۳. احكام آراستگى ظاهرى زنان
نگاه شريعت اسلام به زن و مرد، نگاهى عدالت محور است. دستگاه عظيم خلقت، هدف از آفرينش انسان را تكامل و رشد معنوى و رسيدن به قرب الهى مىداند. در ديدگاه اسلام، براى رسيدن به كمال معنوى و يافتن جايگاه قرب الهى، هيچ تفاوتى بين زنان و مردان نيست. از اين رو، قرآن مىفرمايد:
(انَّ اكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ اتْقاكُمْ.) (حجرات: ۱۳)
در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست.
و در جايى ديگر مىفرمايد:
(انِّى لَااضيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ اوْ انْثى). (آلعمران: ۱۹۵)
همانا من عمل هيچ صاحب عملى از شما را، از مرد يا زن، تباه نمىكنم.
حاصل آنكه، در دين اسلام، خطابات شرعى، مربوط به مجموعه انسانها مىشود چه زن و چه مرد. مگر آنگاه كه به لحاظ جنسيتى و خلقت طبيعى برخى خطابات احكام، مربوط به مرد و برخى ديگر مربوط به زن شود.[1] پس در التزام به قوانين و احكام اسلامى، تفاوتى بين مرد و زن نيست.
حتى برخى عقيده دارند كه در يك نگاه كلى (نه مصداقى)، التزام زنان نسبت به دين، بيشتر از مردان است. گويا از آنجا كه خداوند ويژگيهاى مهر و محبت و رقت قلب بيشترى را در وجود زنان به وديعت نهاده است، فطرتاً گرايش آنان به دين، بيشتر از مردان است.
از نگاه جامعهشناسى هم تجربيات بشرى به اثبات رسانده كه چنانچه زنان در جامعه، عفت و پاكدامنى و اهتمام خود به دستورات دينى را حفظ كنند، مسير حركت جامعه از فساد و بىدينى فاصله گرفته، هرزگى برخى مردان بىايمان،
[1]. زن در آِیِینه جلال و جمال، عبدالله جوادِی آملِی، ص ۹۱ ـ ۹۸.
مغلوب حياى زنان پاكدامن خواهد شد. در چنين جامعهاى، علاقه و
رغبت به حفظ آداب و شعائر اسلامى بيشتر به چشم مىخورد. بعد از اين مقدمه اكنون
برخى از احكام مربوط به زنان را كه در حفظ عفت عمومى جامعه تأثيرگذار است، بررسى
مىكنيم.
از جمله احكام مورد نظر ما، آرايش زنان و مسائل مربوط به آن است. قبل از هر
چيز بايد دانست كه اسلام به زيبايى و آرايش ارج مىنهد و آن را گرايشى خدايى مىداند.
انسان بر حسب فطرت الهى، به زيبايى علاقه دارد و در جريان زندگى خود، آن را پى مىجويد.
اسلام هم اين غريزه را ستوده و مورد تأكيد قرار مىدهد. در همين رابطه قرآن كريم
مىفرمايد:
(قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ.)
(اعراف: ۳۲)
(اى پيامبر) بگو: زيورهايى را كه خدا براى بندگانش پديد آورده، و (نيز) روزىهاى پاكيزه را چه كسى حرام گردانيده؟ بگو: اين (نعمتها) در زندگى دنيا براى كسانى است كه ايمان آوردهاند و روز قيامت (نيز) خاص آنان مىباشد. اين گونه آيات (خود) را براى گروهى كه مىدانند به روشنى بيان مىكنيم.
امام صادق 7 نيز مىفرمايد:
انَّ اللَّهَ جَميلٌ وَ يُحِبُّ الْجَمالَ.[1] خداوند زيباست و زيبايى را دوست دارد.
شريعت اسلام، با در نظر گرفتن اين فطرت طبيعى و نيز حالات روحى زن، آرايش و زينت كردن را براى او بيش از مردان، جايز دانسته است. اين جواز هم در چهره و هم در لباس جارى است.
[1]. وساِیل الشِیعه، ج ۵، ص ۵.
لازم به ذكر است، اينكه مىگوييم آرايش و زينت با فطرت طبيعى زن سازگارتر است، مرادمان جنس زن بطور مطلق است. اعم از دوشيزگان، زنان داراى همسر و بيوگان.
البته بحث زينت براى مردان نيز مطرح است. اما بسيارى از امورى كه براى زنان مجاز دانسته شده، براى مردان جايز نيست، مانند پوشيدن لباس ابريشم و استفاده از طلاجات. از اين رو مسئله زينت و آرايش براى زنان، دامنه وسيعترى نسبت به مردان دارد. حتى در مواردى اين عمل براى زنان از قلمرو مباح خارج و به وادى مستحب مؤكد وارد مىشود، مانند آرايش و زينت زن براى شوهر.[1] و فقيهان بزرگوار فتوا دادهاند كه اين موضوع گاه به مرز وجوب مىرسد.
به طور كلى براى بانوان، زي احكام آراستگى ظاهرى ۵۵ فتاوا ص : ۵۴ نت و آرايش، اشكال ندارد، به شرط آنكه در مقابل نامحرم آن را بپوشاند.[2]
تأكيد بيشتر آرايش و زينت براى زنان، از آنجا ناشى مىشود كه خداوند دو جنس مرد و زن را آفريد تا در سايه پيوند زناشويى، موجبات آرامش و مودت و رحمت را ميانشان برقرار سازد.
قرآن كريم مىفرمايد:
(وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ.) (روم: ۲۱)
و از نشانههاى او اينكه از (نوع) خودتان همسرانى براى شما آفريد تا به آنها آرام گيريد، و ميانشان دوستى و رحمت نهاد. آرى، در اين (نعمت) براى مردمى كه مىانديشند قطعاً نشانههايى است.
[1]. ازدواج در اسلام، علِی مشکِینِی، ترجمه احمد جنتِی، ص ۱۵۰.
[2]. احکام خانواده (رساله نمونه)، عبدالرحِیم موگهِی، ص ۳۰۳.
با توجه به آيه فوق، هر كدام از مرد و زن در ايجاد چنين پيوندى،
نقش خاصى را بر عهده دارند. اين نقش آفرينى بر اساس فطرت و غريزهاى است كه هر
كدام از آن دو دارا هستند.
بر اساس آنچه بيان شد، اسلام با اصل آرايش زن موافق است، با توجه به مصالح
فرد و جامعه محدوديتهايى نيز براى آن قائل است كه بر آن اشاره مىشود.
۳-۱. آرايش زن در مقابل نامحرم
اسلام عزيز، براى رعايت عفت و پرهيز از شعله ور شدن آتش شهوت در دل مردان، كه به انحراف از جاده عفت، منتهى خواهد شد، مقرر ساخته زنان غير از آنچه كه قهراً نمايان مىشود و غير از كسانى كه مَحرَم او شمرده مىشوند، آرايش و زينت خود را از ساير مردان پنهان سازد. اين حكم نهايت باريك بينى شريعت اسلام در زمينه حفظ ارزش و كرامت انسانى زن است، تا توسط هرزگانِ هوس ران، مورد سوء استفاده قرار نگيرد.
نا گفته نماند، در ميان كسانى كه بر زن محرم هستند، تنها زن و شوهر، حق دارند با قصد لذت به يكديگر بنگرند. ديگر محرمان فقط مىتوانند بدون قصد شهوت به يكديگر نگاه كنند.[1]
۲- ۳. فريبكارى (تدليس)
از ديگر موارد آرايش زن كه حكم حرمت دارد، آرايشى است كه براى فريبكارى و تدليس، انجام گيرد.
عالمان دينى علت حرمت اين نوع آرايش را از آنجا مىدانند كه او باعث
[1]. رسالة توضِیح المسائل، مسئلة ۲۴۳۷، ص ۳۶۴.
مىشود در زنان آنچنان محاسن و زيبايى بوجود آيد كه واقعى نيست و نيز معايبشان به گونهاى پوشانده شود كه ديگران فريب بخورند.[1] البته در كتب فقهى مصداق اين نوع فريبكارى در دو جا ذكر شده است.
اول زنى كه قصد ازدواج دارد. دوم كنيزى كه قصد فروش او را دارند.[2]
۳- ۳. نقص و آزار جسمى در فرهنگ اسلامى، هر گونه نقص وارد كردن به خود و ديگران، ممنوع است.
از اين رو، اگر زن به گونهاى آرايش كند كه مستوجب تغيير خلقت، در نتيجه نقص جسمانىاش شود، حكم ضرر بر نفس پيدا كرده و از آن نهى شده است.
بعنوان مثال زن دندانهايش را به گونهاى تراش دهد كه پس از مدتى، از بين برود يا با اعضاى بدنش به گونهاى عمل نمايد كه، ضرر ببيند.[3] يا آنچه امروز به عنوان كاشت ابرو يا گونه يا عمل جراحى بينى و يا به كار بردن لنزهاى چشمى، صورت مىگيرد. در تمام اين موارد اگر اثبات شود كه انجام اين اعمال مستوجب ضرر و زيان است، حكم نهى پيدا خواهد كرد. آرايش كردن زن نيز مىبايد توسط خودش يا زن ديگر يا شخص مَحرَم صورت گيرد؛ چرا كه عمل آرايش مستلزم نظر كردن و دست زدن به بدن مىشود و اين كار براى نامحرم، حرام است.[4] در جامعه اسلامى يكى از مصاديق مهم آرايش زنان، آرايش كاركنان خواهر مىباشد كه بايد علاوه بر شرع مقدس، تابع قوانين باشد، مثلا در مكانى كه
[1]. شراِیع الاسلام، جعفر بن حسن (محقق) حلِی، ج ۲، ص ۱۰.
[2]. جواهر الکلام، محمدحسن نجفِی، تحقِیق و تعلِیق علِی آخوندِی، ج ۲۲، ص ۱۱۳؛ المکاسب، مرتضِی انصارِی، ص ۲۱.
[3]. جواهر الکلام، ج ۲۲، ص ۱۱۴.
[4]. رساله توضِیح المسائل، ص ۳۶۴ و ۳۶۵.
خواهران در معرض ارباب رجوع برادران هستند، نحوه آرايش آنان نبايد مانع انجام وظايفشان گردد. يعنى به حداقل اكتفا نمايند تا هم به گناه دچار نشود و ديگران را هم در گناه نيندازند و هم وظايف خود را به نحو احسن به انجام رسانند. موارد جزئىتر را قانون معيّن مىكند.
۴-۳. ناخن
در خصوص ويژگيهاى ناخن در قسمت مردان، توضيحاتى داده شد و بيان شد كه پيامبر 6 فرمود زنان مىتوانند، اندكى ناخنهاى خود را، نسبت به مردان، بلندتر نگه دارند تا زينتى براى آنان باشد.[1]
البته با در نظر گرفتن رواياتى كه در خصوص نظافت ناخنها و نيز رواياتى كه مسلمانان را از تشبه به كفار منع مىكند، زنان، بايد در بلند گذاردن ناخن، حد معمول و متعارف را مراعات نمايند.[2]
مسئله ديگر، حكم استفاده از مواد رنگى مانند لاك يا ناخنهاى مصنوعى بر روى ناخنهاى طبيعى است كه معمولًا براى زينت به كار مىرود. در اين خصوص بايد گفت، نفس استفاده از اين مواد همچون ديگر مواد آرايشى مانند رنگ مو، سرمه، كرمهاى پوستى، روژ لب و غيره، براى زنان اشكالى ندارد، مگر به دلائلى كه ذيلًا به آنها اشاره مىشود.
الف: نشان دادن اعضاى آرايش شده با مواد آرايشى، به نامحرمان. توضيح آنكه هر موضعى از بدن زنان اگر با عملى زينت داده شود (مثل لاك زدن ناخن يا سرمه كشيدن بر چشم) مشمول حكم آيه ۳۱ سوره نور شده، نشان دادنش به نامحرم، در شرايطى مجاز نخواهد بود.
[1]. من لاِیحضره الفقِیه، ج ۱، ص ۱۲۸.
[2]. نرم افزار پرسمان، دفتر نماِیندگِی ولِی فقِیه در دانشگاهها، واژه ناخن.
ب: مانع از رسيدن آب وضو و غسل به بدن شود.
هرگاه مواد آرايشى مانند لاك، داراى جرم باشد كه در صورت استفاده، مانع از رسيدن آب به اعضاء بدن شود، بايد هنگام وضو و غسل از آنها پرهيز شود.
۵-۳. عطر و ادكلن
يكى ديگر از مسائلى كه در خصوص آراستگى ظاهرى زنان مطرح است، استفاده از عطر، ادكلن و خوشبو كنندههاى مختلف است. حكم اوّلى در اين گونه موارد، همچون ديگر مواد آرايشى و زينتى، حليت است؛ يعنى استفاده بانوان از عطر و ادكلن فى نفسه اشكالى ندارد. فقط نوع و چگونگى استفاده كردن از اين مواد است كه بايد مورد توجه قرار گيرد.
از آنجا كه اين گونه مواد نيز در رديف ابزار آرايشى و زينتى به شمار مىآيند، لذا در مقابل نامحرم نبايد مورد استفاده قرار گيرند. چنان كه پيامبر 6 فرمود:
طِيبُ النِّسَاءِ مَا ظَهَرَ لَوْنُهُ وَخَضِىَ رِيحُهُ.
عطر زنان رنگش آشكار و بويش پنهان است.
و در حديث ديگر فرمودند:
أَيُّمَا امْرَأَةٍ اسْتَعْطَرَتْ فَمَرَّتْ عَلى قَوْمٍ لِيَجِدُوا مِنْ رِيحِهَا فَهِىَ زَانِيَةٌ.[1]
هر زنى كه به خود عطر زند و از كنار عدهاى (مرد) بگذرد تا بويش به مشام آنها رسد، پس او (همانند) زنا كار است.
از حديث اخير به دست مىآيد كه استعمال بوى خوش، به طور مطلق براى زنان حرام نيست، بلكه آنگاه اين عمل دچار نهى خواهد شد كه زنان در مقابل مردان نامحرم از اين زينت استفاده نمايند. اين دستور اسلامى براى
[1]. مِیزان الحکمة، ج ۷، ص ۳۳۴۱.
اجتناب از تحريك قواى شهوانى مردان و در نهايت پيشگيرى از رواج
فساد و فحشاء صادر شده است. در واقع اسلام خواسته است با اين نوع دستورات از شيوع
هرگونه عوامل تحريك كننده جنسى در جامعه اسلامى جلوگيرى نمايد[1]
تا با اين عمل سعادت و سلامت جامعه حفظ شده، مسير رستگارى اعضاى آن تضمين گردد.
كما اينكه در آيه ۳۱ سوره نور بعد از بيان دستوراتى چند راجع به لزوم حفظ زينت
توسط زنان، علت را چنين ذكر مىكند: (لَعَلَّكُم
تُفلِحُون). (اين دستورات الهى را انجام دهيد) تا رستگار شويد.
ناگفته نماند آنچه بيان شد، مربوط به بيرون از خانه و محيط اجتماع بود. اما آرايش، زينت كردن و استعمال بوى خوش در درون خانه و براى شوهر، از دستورات مؤكد اسلام است كه مىتواند موجبات فزونى عشق و علاقه مرد به همسرش را فراهم آورد.
حضرت امام محمد باقر 7 مىفرمايد: «سزاوار نيست زن (براى شوهرش) بدون زيور باشد ولو اينكه گردن بندى به گردن آويزد». و نيز فرمود: «هر آرايشى زن براى شوهر بكند جايز است.»[2]
فتاوا
استفتاء از حضرت امام خمينى (ره)
۱. آيا صحيح است كه اگر زنى عطر زده باشد و به خيابان برود، بر او غسل جنابت واجب مىشود؟
پاسخ: غسل واجب نمىشود.[3]
[1]. تفسِیر نمونه، ناصر مکارم شِیرازِی، ج ۱۴، ص ۴۵۴.
[2]. ازدواج در اسلام، ص ۱۵۰.
[3]. استفتاءات از محضر امام خمِینِی (ره)، ج ۱، ص ۵۱.
۲. استثناى دست و قرص صورت از حجاب بانوان و جواز نگاه بدون ريبه و مفسده، با آرايش است يا ساده؟ و آيا زينتهايى مانند انگشتر جائز است اظهار (آشكار) شود؟ و اگر صورت آرايش شده باشد پوشاندن واجب است يا خير؟
پاسخ: اگر در صورت آرايش موجود باشد بايد پوشانده شود، و بر مرد اجنبى نيز نگاه كردن جائز نيست و همچنين در كفّين اگر داراى زينت و لو مثل انگشتر باشد.
۳. آيا صلاح است براى زنها تمام گردى صورت (چه اصلاح (آرايش) كرده و چه اصلاح (آرايش) نكرده) نمايان باشد؟
پاسخ: در صورت نداشتن مفسده مانع ندارد، ولى نبايد با زينت باشد.
۴. با توجه به اين كه يكى از آرايشهاى زنان، برداشتن موى صورت است؛ آيا اين كار اشكال دارد؟
پاسخ: آرايش به نحو مزبور حرام نيست، مگر آن كه فساد داشته باشد.
۵. آيا حلقه ازدواج جزء زينت آلات به حساب مىآيد يا نه؟
پاسخ: اظهار آن جائز نيست.
۶. آرايش كردن زن در مجلس زنانه چگونه است؟
پاسخ: اگر مفسده نداشته باشد، اشكال ندارد.[1]
۷. اگر زن در دست خود زينت داشته باشد نظير حلقه ازدواج يا انگشتر يا در وجه خود آرايش كرده باشد، آيا بر اين زن واجب است كه وجه و كفّين خود را بپوشاند يا نه؟
پاسخ: پوشاندن از نامحرم در فرض مذكور واجب است.
۸. آيا لاك زدن به ناخن و حنا زدن به دستها براى بانوان اشكال دارد؟
پاسخ: اشكال ندارد، ولى زينت را بايد از نامحرم بپوشانند.
[1]. همان، ج ۳، ص ۲۵۶ و ۲۵۷.
۹. با توجه به اينكه زير ابرو برداشتن براى بانوان «زينت» محسوب مىشود آيا پوشاندن آن از نامحرم بر آنها واجب است؟
پاسخ: زينت را واجب است از نامحرم بپوشانند.
۱۰. آيا استفاده از لوازم و مواد زينتى و آرايشى در نماز اشكال دارد؟
پاسخ: براى زن در نماز مستحب است با زيور آلات، خود را زينت دهد. و استفاده از مواد و لوازم آرايشى اشكالى ندارد، ولى براى وضو بايد چيزهايى مانند لاك ناخن كه مانع رسيدن آب به اعضاى وضو است و يا موادى كه مانع گذاشتن پيشانى بر مُهر است بر طرف شوند.
۱۱. آيا استفاده از گردنبند و يا لباسى كه عكس حيوان كامل يا صورت انسان داشته باشد، در هنگام خواندن نماز چه حكمى خواهد داشت؟
پاسخ: نماز باطل نيست، ولى پوشيدن لباس و يا به دست كردن انگشترى كه نقش صورت دارد، در نماز مكروه است.
۱۲. آيا استفاده از انگشتر، گردنبند و لوازم زينتى ديگرى كه نام خداوند متعال بر آنها نوشته شده است اشكال دارد؟
جواب: چنانچه بدون وضو جايى از بدن به اسم خداوند متعال (به هر زبانى كه باشد) برسد حرام است.
۱۳. آيا استفاده از انگشتر، گردنبند و لوازم زينتى ديگرى كه نامهاى محمد، على، حسن، حسين، فاطمه، زهرا، بر آنها نوشته شده است اشكال دارد؟
پاسخ: ملاك و ميزان، قصد و نيت نويسنده است. اگر نام خود شخص باشد اشكال ندارد، اما اگر نام معصوم 7 باشد، بنابر احتياط واجب نبايد جايى از بدن را بدون وضو به آنها برساند.
۱۴. اگر بانوان، سرمه را نه براى زينت بلكه به خاطر فوايدى كه از نظر طبّى در آن وجود دارد بزنند، در اين صورت باز هم در مقابل نامحرم بايد آن را بپوشانند؟
پاسخ: اگر عرفاً زينت محسوب شود بايد بپوشانند، (چه) قصد زينت داشتهاند يانه.
۱۵. آيا عطر زدن و يا خوشبو كردن به وسيله مواد و مايعات ديگر براى آقايان و يا بانوان در صورتى كه بوى آن به مشام نامحرم و يا محرم برسد، اشكال دارد؟
پاسخ: عطر زدن اشكال ندارد، ولى اگر عطر زدن بانوان موجب مفسده و تحريك باشد، جايز نيست.[1]
استفتاء از مقام معظم رهبرى
۱. بعضى از زنها ادعا مىكنند كه وجود رنگ روى ناخن مانع وضو نيست و مسح روى جوراب نازك هم جايز است. نظر شريف جنابعالى در اين باره چيست؟
پاسخ: در صورتى كه رنگ داراى جرم باشد، مانع از رسيدن آب به ناخن مىباشد و وضو باطل است و مسح بر جوراب هر قدر هم نازك باشد، صحيح نيست.
۲. آيا رنگ مصنوعى كه زنها از آن براى رنگ كردن موى سر و ابروىشان استفاده مىكنند، مانع از صحت وضو و غسل است؟
پاسخ: اگر صرفاً رنگ باشد و داراى جرمى نباشد كه مانع از رسيدن آب به مو شود، وضو و غسل صحيح است.
۳. مدتى است كه شايع شده لوازم آرايشى را از ناف جنين كه هنگام تولد از او جدا مىكنند و يا از جنين مرده مىسازند. ما گاهى از اين لوازم استفاده كرده و حتى گاهى روژ لب خورده مىشود، آيا اينها نجس هستند؟
[1]. احکام خانواده، ص ۳۰۴ ـ ۳۰۸.
پاسخ: شايعه دليل شرعى بر نجس بودن لوازم آرايشى نيست، و تا نجاست آنها از راه شرعى احراز نشود، استفاده از آنها اشكال ندارد.[1]
۴. تتو كردن ابرو از نظر شرعى چه حكمى دارد و آيا وضو و غسل در آن هنگام صحيح است؟
پاسخ: از نظر وضو و غسل مانعى ندارد، لكن با توجه به آن كه زينت محسوب مىگردد بايد از نامحرم پوشيده شود وسعى كند در حال عادت اين كار را انجام دهد تا در روزهاى اول هم از نظر غسل و وضو براى نماز دچار مشكل نشود.
۵. عمل زيبايى بينى از نظر شرعى چه حكمى دارد و آيا كفاره به آن تعلق مىگيرد؟
پاسخ: فى نفسه اشكال ندارد و موجب كفاره نيست، لكن بايد از لمس يا نظر نامحرم اجتناب شود و آنچه در جواب سؤال فوق ذكر شد، مراعات گردد.
۶. آيا به دست كردن انگشتر و برداشتن ابرو، زنها را ملزم به پوشاندن آنها در مقابل نامحرم مىكند؟
پاسخ: اگر زينت است بايد بپوشانند.
۷. آيا استفاده از عطريات و كرمهاى خوشبو براى خانمها در صورتى كه بوى آنها به مشام نامحرم برسد اشكال دارد؟ (بدون قصد جلب توجه نامحرم).
پاسخ: اگر جلب توجه نامحرم مىكند و يا مفسده دارد بايد اجتناب نمايد.[2]
[1]. رساله اجوبة الاستفتاءات، ص ۲۳، ۲۷ و ۵۵.
[2]. دفتر حضرت آِیة الله خامنهاِی، مد ظله العالِی، بخش استفتاءات.
فصل سوم
پوشش و البسه
در اين فصل مىكوشيم ديدگاه دين را درباره موضوع پوشش بررسى كنيم. هدف آن است كه با يارى خداوند، معيارهاى دينى درباره چگونگى تهيه لباس و نحوه پوشيدن آن به دست آيد.
ابتدا ياد آور مىشويم كه خداوند درباره لباس مىفرمايد: من لباس را براى شما انسانها فرو فرستادم تا با آن خود را بپوشانيد و مايه زيبايى و زينت شما باشد:
(يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاساً يُوَارِي سَوْءَاتِكُمْ وَرِيشاً وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذلِكَ خَيْرٌ ذلِكَ مِنْ آيَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ). (اعراف: ۲۶)
اى فرزندان آدم، لباسى براى شما فرستاديم كه اندام شما مرا بپوشاند و مايه زينت شماست؛ اما لباس پرهيزگارى بهتر است! اينها (همه) از آيات خداست؛ تا متذكر (نعمتهاى او) شوند!
خداوند در اين آيه صريحاً اعلام مىدارد كه لباس نعمتى است نازل شده از سوى او تا پوشش اندامها باشد؛ از جمله اندامهايى كه آشكار كردنشان قبيح است و نيز مايه زينت و آراستگى آدميان گردد.
در ادامه آيه، خداوند توجه مىدهد كه برتر از لباس ظاهرى، لباس تقوا است؛ زيرا لباس تقوا و پرهيزكارى نيز زشتىهاى معنوى (گناه) را مىپوشاند، انسان
را در مقابل دشمن درون و برون (نفس و شيطان) حفظ مىكند و آراستگى معنوى براى او به ارمغان مىآورد. بديهى است آراستگى و پاكى معنوى، بسى برتر از آراستگى و زينت ظاهرى است.
تاريخ نشان مىدهد انسان همواره لباس مىپوشيده و اين نعمت الهى از ابتداى خلقت به همراهش بوده است.[1] قرآن كريم نيز اظهار مىدارد كه حضرت آدم و حوا، آنگاه كه در بهشت بودند، لباس بر تن داشتند.
(يَا بَنِي آدَمَ لَايَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا). (اعراف: ۲۷)
اى فرزندان آدم، شيطان شما را نفريبد آنچنان كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد و لباسشان را از تنشان بيرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد.
از نكات قابل تعميق در اين آيه، آنكه اولين فريب كارى شيطان و نيز اولين همراهى انسان با شيطان، مقارن بود با از تن در آمدن لباس و عريانى انسان و از بهشت رانده شدن او! پس پوشش و به تن كردن لباس، با سكونت در بهشت و روحيه تقوا و اطاعت از فرامين الهى سازگارى دارد و در مقابل، عريانى اعضا و اندامهاى بدن، با نافرمانى خداوند و خروج از بهشت. از اين رو معلم غيبى از ماوراء فطرت انسان به او الهام كرده است تا خود را بپوشاند.
از طرف ديگر انسان موجودى است اجتماعى و در ارتباط با انسانهاى ديگر. پس ناچار است در ظاهر به گونهاى خود را بنماياند كه موجب كراهت و حسادت، كينهتوزى و يا انگشتنمايى ديگران نشود. لذا شوق به آراستگى، پاكى، نظافت و زينت علاوه بر زمينههاى فطرى، زمينههاى عُقلائى در قلمرو اجتماع دارد. هر چه انسان اجتماعىتر شود اين زمينه نيز پر رنگتر خواهد گشت.
[1]. تفسِیر نمونه، ج ۶، ص ۱۳۴.
از اين رو مىبينيم آنگاه كه انسانها در غارها يا دل جنگلها زندگى مىكردند، نياز به پوشش كامل و آراستن خود را كمتر درك مىكردند، اما هر چه عقل بشر تكامل يافت و حيات او مدنىتر گرديد، پوشش او نيز كاملتر گرديد و نيازش به پاكيزگى و آراستگى بيشتر شد.
امروزه موارد استفاده از لباس، علاوه بر پوشاندن اندام و حفظ بدن از گرما و سرما و نيز آراستگى، به وادى تجمّل، شهرت، تحريك شهوت و خودنمايى نيز كشيده شده و اسرافهاى بىاندازهاى را موجب گشته است. همين موارد، اهميت و ضرورت جست وجو در منابع دينى به منظور يافتن معيارهاى الهى در چگونگى پوشش را بيشتر مىنمايد.
۱. پوشش مردان
قرآن كريم مىفرمايد:
(قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ). (نور: ۳۰)
به مردان مؤمن بگو چشمهاى خود را فرو گيرند، و عفاف (عورت) خود را حفظ كنند، اين برايشان پاكيزهتر است، خداوند از آنچه انجام مىدهيد، آگاه است.
خداوند در اين آيه دو دستور به مردان مؤمن آموخته است: اول چشم خود را از نگاه به نامحرم فرو گيرند؛ دوم عورت خود را بپوشانند (پاكدامنى ورزند). سپس علت اين دو دستور را پاكى روح و تزكيه نفس اعلام مىدارد. در آخر آيه هم گوشزد مىنمايد كه مواظب اعمال خود باشيد، زيرا خداوند از تمامى اعمال شما (چه آشكار و چه پنهان) آگاه است.
بر اين اساس، بايد گفت كه اسلام با عريانى و نداشتن پوشش مناسب، مخالف است. در همين رابطه على 7 مىفرمايد:
اذَا تُعَرِّى احَدُكُمُ (الرِّجْلَ) نَظَرَ الَيْهِ الشَّيْطَانُ فَطَمَعَ فِيهِ فَاسْتَتِرُوا، لَيْسَ لِلرَّجُلِ أَنْ يَكْشِفَ ثِيَابَهُ عَنْ فَخْذَيْهِ وَ يَجْلِسَ بَيْنَ قَوْمٍ.[1]
هر گاه يكى از شما مردان عريان (يا با پوشش نامناسب) مىشويد، شيطان نظارهگر شما مىشود و در شما طمع مىورزد. (تا به گناه وادارتان نمايد) از اين رو، سعى كنيد خود را بپوشانيد. چرا كه سزاوار نيست مرد به گونهاى در جامعه حضور پيدا كند كه حتى رانش هويدا گردد.
همچنين از امام صادق 7 روايت شده است كه فرمود:
نَهَى رَسُولُ اللَّهِ 6 عَنِ التَّعَرِّى بِالَّيْلِ وَالنَّهَارِ ... .[2]
رسول خدا 6 از عريان بودن نهى فرمود. چه در روز چه در شب... .
از آنچه بيان شد، آشكار مىگردد كه حد پوشش واجب براى مرد مسلمان، آن مقدارى است كه او را از عريانى كامل خارج كند. اين مقدار در اصطلاح فقها، ستر عورت گفته مىشود.
حضرت امام خمينى (ره) حداقل پوشش واجب براى مردان را اين چنين بيان مىدارند: «مرد بايد در حال نماز، اگر چه كسى او را نمىبيند، عورتين خود را بپوشاند و بهتر است از ناف تا زانو را هم بپوشاند.[3]
اگر چه حكم مذكور براى نماز است، اما در غير نماز هم حداقل مقدار پوشش واجب مردان، حفظ عورتين مىباشند.
[1]. وساِیل الشِیعه، ج ۳، ص ۳۵۳.
[2]. همان.
[3]. رساله توضِیح المسائل، مسئلة ۷۸۸، ص ۱۲۵.
البته احوط، پوشش كامل (است)، خصوصاً در جايى كه احتمال فتنه و فساد در ميان باشد.[1]
گفتيم كه اسلام اجازه پوشيدن هر نوع لباسى را به مردان نداده است. عدم تقليد از بيگانگان، عدم شباهت به زنان، دورى از تفاخر و تكبر و مانند آن، از جمله دلائل حرمت پوشيدن برخى لباسها براى مردان مىباشد.
اسلام، مخالف تسلط كفار بر مسلمين است. در قرآن مىخوانيم:
(وَلَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا). (نساء: ۱۴۱)
و خداوند هرگز كافران را بر مؤمنان تسلطى نداده است.
بدين ترتيب مؤمنان نبايد به گونهاى عمل كنند كه دشمنان دين بر آنان مسلط گردند. از جمله خطرناكترين نوع تسلط كفار بر مسلمين، تسلط فرهنگى و اقتصادى است و تقليد از نوع پوشش دشمنان دين از همين مقوله است. آمارهاى رسمى به خوبى بيانگر آن است كه تقليدهاى كوركورانه و مدپرستى غربى، تا چه ميزان در ايجاد بحران اخلاقى و مشكلات اقتصادى تأثيرگذار بوده است.
على 7 مىفرمايد:
لَا تَزَالُ هَذِهِ الْامَّةَ بِخَيْرٍ مَالَمْ يَلْبَسُوا لِبَاسَ الْعَجَمِ وَ يَطْعَمُوا اطْعَمَةَ الْعَجَمِ فَاذاً فَعَلُوا ذَلِكَ ضَرَبَهُمُ اللَّهُ بِالذُّلِّ.[2]
[1]. استفتاءات از محضر حضرت امام خمِینِی (ره)، ج ۳، ص ۲۵۰.
[2]. وسائل الشِیعه، ج ۳، ص ۳۵۶.
حال اين امت همواره نيكو خواهد بود تا زمانى كه لباس بيگانگان را نپوشند و غذاهاى آنان را نخورند. اما آن زمان كه به لباس و غذاى بيگانگان روى آوردند خداوند آنها را ذليل (زير دست) خواهد كرد.
از اين رو، لباس فرد مؤمن بايد لباس مرسوم و متداول اهل ايمان باشد. چرا كه تشبه به اهل كفر، حكم تأييدى است بر كفر و الحاد. چه بسيار مواقع كه تشبّه ظاهرى، بعد از مدتى به تشبه باطنى مىانجامد.
على 7 مىفرمايد:
قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ الَّا اوْشَكَ انْ يَكُونَ مِنْهُمْ.[1]
بيشتر افرادى كه خود را به گروهى تشبيه مىسازند، جزو آن قوم مىگردند.
نكتهاى كه در اين ميان مطرح است، آنكه آيا همه كشورهاى غير
مسلمان دشمن دين ما محسوب مىشوند و آيا استفاده از پوشاك آنها به هر نحو كه باشد،
ممنوع است؟ در پاسخ بايد گفت آنچه مسلمان بايد از آن اعراض كند، الگو قرار دادن
بيگانگان و مدپرستى در پوشش است، به گونهاى كه غير مسلمان تسلط فرهنگى و اقتصادى
بر ما نيابد.
اما اگر لباسى در نوع و جنس و شكل، مغايرتى با شئونات و فرهنگ اسلامى
نداشته باشد و از طرفى استفاده از آن موجبات تسلط اقتصادى بيگانگان را نيز فراهم
نكند، پوشيدنش بلامانع است. هر چند از كشورهاى غير مسلمان باشد.
حضرت امام خمينى (ره) در خصوص موضوع بحث، مىفرمايد:
در هيأت و طرز برش و دوخت آن (لباس) آثارى است كه گاه شود كه انسان به واسطه آن كه لباس خود را شبيه به اجانب نموده، عصبيت جاهلانه پيدا كند
[1]. نهج البلاغه، حکمت ۲۰۷، ص ۶۷۳.
نسبت به آنها و از دوستان خدا و رسول منضجر و متنفر گردد و دشمنان آنها محبوب او گردد؛ و از اين جهت است كه به حسب روايت، كه از حضرت صادق 7 وارد است، خدا تبارك و تعالى به يكى از انبياء وحى فرمود كه، به مؤمنين بگو نپوشيد لباس اعداى مرا، و نخوريد همچون دشمنان من، و مشى نكنيد همچون دشمنان من، تا دشمن من شويد؛ چنانچه آنها دشمن مناند.[1]
برخى از مصداقهاى البسه بيگانگان كه خارج از فرهنگ اسلامى است بدين قرارند: مدل و طرحهايى كه بيانگر مذهب، فرقه يا گروه خاص از بيگانگان است؛ استفاده از نقش حروف لاتين و غيره كه بعضاً داراى معانى زشت و قبيح نيز مىباشد؛ كراوات و پاپيون به عنوان سمبل تمدن غربى؛ البسهاى كه با چهره جانداران، انسان، خصوصاً جنس زن به شكل جلف، منقش شده باشد.
از ديگر پوششهاى ممنوع براى مردان، لباس زنانه است. بديهى است
زنان به دليل خلقت طبيعى، خصوصيات روحى و تكاليف الهى، از پوششى استفاده مىكنند
كه مختص به ايشان است. استفاده مرد از پوشش مختص زن، در دين اسلام مذموم شمرده شده
است.
پيامبر 6 فرمود:
لَعَنَ اللَّهُ الرَّجُلَ يَلْبِسُ لبسة الْمَرْأَة... .[2]
لعنت خدا بر مردى كه به طرز زنان لباس بپوشد.
حضرت امام خمينى (ره) پوشيدن لباس زنان را براى مردان حرام مىداند.[3]
[1]. آداب الصلاة، حضرت امام خمِینِی (ره)، ص ۸۸ و ۸۹.
[2]. مِیزان الحکمه، ج ۶، ص ۲۶۶۵.
[3]. تحرِیر الوسِیله، حضرت امام خمِینِی (ره)، ج ۱، ص ۱۳۲.
پوشيدن برخى لباسها و زيور آلاتى كه جنبه تزئينى دارد و براى زنان بلا مانع است، بر مردان حرام مىباشد، مانند: لباس طلا باف يا از ابريشم خالص؛ آويختن زنجير طلا؛ انگشتر طلا، ساعت مچى طلا.
از على 7 روايت است:
خَرَجَ النَّبِىُّ 6 يَوْماً وَ بِيَمِينِهِ قَطْعَةٌ مِنْ ذَهَبٍ وَ بِشِمالِهِ قَطْعَةٌ مِنْ حَرِيرٍ؛ فَقَالَ 6 انَّ هَذَيْنِ حَرامٌ عَلى ذُكُورِ امَّتِى.[1]
روزى پيامبر خدا 6 خارج شد در حالى كه در دست راستش يك قطعه طلا و در دست چپش يك قطعه (پارچه) ابريشم بود. سپس فرمود: (پوشيدن لباس) از (جنس) اين دو نوع، بر مردان امت من حرام است.
براساس نظر حضرت امام خمينى (ره) زينت كردن به طلا مثل آويختن زنجير طلا به سينه و انگشتر طلا به دست و بستن ساعت مچى طلا براى مرد، حرام و نماز خواندن با آنها باطل است. و احتياط واجب آن است كه از استعمال عينك طلا هم خوددارى كند. حتى عرقچين و بند شلوار و نيز قسمتى يا تمام آستر لباس او بايد ابريشم خالص نباشد و در غير نماز هم پوشيدن آن براى مرد حرام است.[2]
از ديگر لباسهايى كه پوشيدن آن براى مردان شايسته نيست، لباس شهرت مىباشد. حضرت اباعبداللَّه الحسين 7 مىفرمايد:
مَنْ لَبِسَ ثَوْباً يَشْهَرُهُ كَساهُ اللَّه يَوْمَ الْقِيامَةِ ثَوْباً مِنَ النَّارِ.[3]
آن كه لباسى بپوشد كه وى را انگشت نما و مشهور سازد، خداوند روز قيامت
[1]. الخلاف، ابِی جعفر محمد بن حسن طوسِی، ج ۱، ص ۶۴۹.
[2]. رساله توضِیح المسائل، مسئله ۸۳۲، ص ۱۳۱ و ۱۳۲.
[3]. وسائل الشِیعه، ج ۳، ص ۳۵۴.
لباسى از آتش بر او خواهد پوشاند.
حضرت امام خمينى (ره) هم در همين رابطه مىفرمايند:
بنابر احتياط واجب بايد انسان از پوشيدن لباس شهرت كه پارچه يا رنگ يا دوخت آن براى كسى كه مىخواهد آن را بپوشد معمول نيست، خوددارى كند، ولى اگر با آن لباس نماز بخواند، اشكال ندارد.[1]
از روايات و فتاوى عالمان دينى اين چنين بر مىآيد كه حكم پرهيز از لباس شهرت مختص به مرد نيست، بلكه زنان را نيز در بر مىگيرد. همچنين در اين حكم، لباس خاصى نام برده نشده است. پس مىتوان گفت كه نوع، جنس، دوخت، رنگ و مانند آن، در اين حكم موضوعيت ندارد، بلكه هر لباسى كه باعث انگشتنما شدن مىشود، مىبايست از آن اجتناب كرد. اگر لباس شهرت را آنگونه كه گذشت تعريف كنيم، نهتنها گرانقيمت بودن لباس، بلكه مندرس بودن آن نيز به جهت رياكارى و جلب توجه مردم جزء لباس شهرت خواهد شد. اين معنا را از روايات نيز مىتوان استنباط كرد. به عبارت ديگر لباس فرد مسلمان نبايد خيره كننده باشد. آن لباسى كه نظر مردم را به طور غير معمول جلب كند و حس خود برتربينى در پوشنده آن ايجاد نمايد، مطلوب شرع نيست؛ حال چه از البسه اشرافى و ذى قيمت باشد، چه از البسه مندرس و كهنه.
در حديثى از پيامبر 6 مىخوانيم:
كَفَى بِالْمَرْءِ مِنَ الْاثْمِ، أَنْ يُشَارَ الَيْهِ بِالْاصابِعِ... .[2]
همين كه مردم با انگشت به فردى اشاره كنند (انگشت نما گردد) كافى است تا براى او گناه بنويسند.
[1]. رساله توضِیح المسائل، مسئلة ۸۴۵، ص ۱۳۳.
[2]. کنز العمال، علاء الدِین الهندِی، ج ۳، ص ۱۵۷.
به عنوان مثال، در همه زمانها عدهاى بودهاند كه از طريق ژنده پوشى و ژوليدگى، قصدِ جلب توجه ديگران به خود را داشتهاند. اينان زاهد نمايانى اهل ريا هستند كه با فريب مردم، كسب جاه و مقام مىنمايند.
در روايت مىخوانيم؛ مردى خدمت امام جعفر صادق 7 آمد و بر لباس ايشان ايراد گرفت و اظهار كرد على بن ابىطالب 7 لباس خشن مىپوشيد، اما شما لباسى نيكو در بر مىكنيد! حضرت صادق 7 در پاسخ فرمود:
انَّ عَلِىَّ بْنَ أَبِى طالِبٍ 7 كَانَ يَلْبَسُ ذَلِكَ فِى زَمَانٍ لَايُنْكَرُ، وَ لَوْ لَبِسَ مِثْلَ ذَلِكَ الْيَوْمِ لَشُهِرَ بِهِ، فَخَيْرُ لِبَاسِ كُلِّ زَمَانٍ لِبَاسُ أَهْلِهِ.[1]
على بن ابىطالب 7 آن لباسها را در زمانى مىپوشيد كه عيب نبود. اما اگر آن لباسها را امروز مىپوشيد، موجب شهرت او مىگشت. پس، (بدان) بهترين لباس هر زمانى، لباس مردم همان زمان است.
و در جايى ديگر، بعد از وصف نوع لباس على 7 فرمودند اگر ما آنطور لباس بپوشيم مردم خواهند گفت؛ او مجنون يا رياكار است.[2]
بر اين اساس، شايسته است مسلمان از افراط و تفريط در انتخاب نوع لباس و پوشيدن آن بپرهيزد و با توجه به شأن و منزلت اجتماعى خود، لباسى مناسب در بر كند.
اسلام عزيز، علاوه بر بيانِ مقدار پوشش واجب و معرفى لباسهاى حرام براى مردان، مستحباتى را نيز براى نوع پوشش معرفى مىكند. اولين سفارش دين در اين خصوص، رعايت پاكيزگى و نظافت لباس است. پيامبر 6 مىفرمايد:
[1]. مِیزان الحکمه، ج ۱۱، ص ۵۲۸۹.
[2]. همان.
تَنَظَّفُوا بِكُلِّ مَا اسْتَطعْتُم، فَانَّ اللَّهَ تَعالىَ بَنَى الاسلامَ عَلَى النِّظَافَةِ وَلَن يَدخُلَ الجَنَّةَ الَّا كُلُّ نَظيفٍ.[1]
(اى مسلمانان) هر چه در توان داريد پاكيزه باشيد. چرا كه خداوند تبارك و تعالى، اسلام را بر نظافت بنا نهاده است و كسى داخل بهشت نخواهد شد مگر آنكه پاكيزه بوده باشد.
پاكيزگى، بعد از بدن، لباس را نيز شامل مىشود؛ على 7 مىفرمايد:
النَّظِيفُ مِن الثِّيَابِ يُذهِبُ الْهَمَّ وَالحُزنَ، وَ هُوَ طَهُورٌ لِلصّلاةِ.[2]
لباس پاكيزه، غم و اندوه را مىبرد و موجب پاكيزگى نماز است.
همچنين فرمودند:
مَنِ اتَّخَذَ ثَوبَاً فَليُنَظِّفْهُ.[3]
هر كه جامهاى مىپوشد، بايد آن را پاكيزه نگه دارد.
نكته ديگر خوشبو كردن لباس است كه در قسمت اصلاح و آرايش بيان داشتيم. از ديگر مستحبات لباس، انتخاب رنگ سفيد است. امام باقر 7 مىفرمايد:
لَيسَ مِنْ ثِيَابِكُم شَىٌ احْسنُ مِنَ البَيَاضِ فَالْبِسُوا.[4]
هيچ لباسى زيباتر از لباس سفيدرنگ نيست، پس لباس سفيد بپوشيد.
از خوبىهاى انتخاب رنگ سفيد براى لباس، آنكه چرك خود را زود نمايان مىكند. از همين رو انسان در صدد رفع آن بر آمده، بهداشت و سلامتش حفظ مىشود. به رعايت اين مستحبات، در هنگام نماز تأكيد ويژه شده است. حضرت امام خمينى (ره) مستحبات لباس نمازگزار را چند چيز مىدانند:
[1]. مِیزان الحکمه، ج ۱۳، ص ۶۳۴۳.
[2]. همان.
[3]. همان.
[4]. وساِیل الشِیعه، ج ۲، ص ۳۵۶.
چند چيز در لباس نمازگزار مستحب است كه از آن جمله است: عمامه با تحت الحنك، پوشيدن عبا و لباس سفيد و پاكيزهترين لباسها و استعمال بوى خوش و دست كردن انگشترى عقيق.[1]
حفظ و نگهدارى از لباس و عدم اسراف در پوشاك، از ديگر مستحبات مربوط به پوشش است. اسلام به پيروان خود دستور داده است در همه امور، از جمله لباس، ميانه روى كرده از اسراف و بهرهبردارى از لباسهاى گوناگون، پرهيز نمايند. امام صادق 7 مىفرمايد:
المَالُ مالٌ اللَّهَ يَضَعُهُ عِندَ الرَّجُل وَ دايعَ، وَ جَوَّزَ لَهُم أَن يَأكُلُوا قَصداً وَ يَلبَسُوا قَصداً.[2]
تمام دارايىها از آن خدا است و آنها را نزد مرد به امانت مىسپارد و به آنها اجازه داده است كه با ميانه روى، بخورند و با ميانه روى، بپوشند.
از مستحبات ديگر در اين مورد، خواندن دعا و اعمال مخصوص به هنگام خريد و پوشيدن لباس است كه انجام آنها ثواب فراوان دارد.[3]
شارع مقدس برخى البسه را مكروه دانسته و بر پرهيز از اعمالى در خصوص پوشش تأكيد كرده است. امام صادق 7 مىفرمايد:
كَانَ رَسُولُ اللَّهِ 6 يَكرَهُ السَّوَادَ الَّا فِى ثَلاثَةَ، العِمَامَةَ وَالخُفَّ وَالكَسَاءَ.[4]
رسول خدا 6 جز در عمامه و كفش و عبا، از رنگ سياه كراهت داشت.
همچنين از موارد زير نهى شده كه كراهت را مىرساند:
[1]. رساله توضِیح المسائل، مسئلة ۸۶۴، ص ۱۳۵.
[2]. بحار الانوار، ج ۷۹، ص ۳۰۴.
[3]. ر.ک: اسلام و مصرف پوشاک، بهمن اکبرِی؛ وسائل الشِیعه، ج ۳، ص ۳۷۱ و ۳۷۲ و ۴۱۶.
[4]. بحار الانوار، ج ۸۳، ص ۲۴۹.
پيراهن را زير شلوار كردن، به دست كردن انگشترىِ نقش دار، باز بودن دكمههاى لباس، پوشيدن لباس كسى كه از نجاست پرهيز ندارد، پوشيدن لباس كثيف و چسبان و تنگ، در بر كردن لباس جوانان براى پيرمردان.[1]
قبلا بيان شد كه بهتر است از پوشيدن لباسهايى كه در نماز مكروه است، در غير نماز نيز اجتناب شود. به عنوان مثال پيامبر اكرم 6 كراهت داشتند كه به هنگام نماز، لباسى بپوشند كه نقش دار باشد، يعنى تصاويرى بر آن باشد.[2]
در رساله حضرت امام خمينى (ره) در اين خصوص مىخوانيم:
چند چيز در لباس نمازگزار مكروه است و از آن جمله است: پوشيدن لباس سياه و چرك و تنگ و لباس شرابخوار و لباس كسى كه از نجاست پرهيز نمىكند و لباسى كه نقش صورت دارد و نيز باز بودن دكمههاى لباس و دست كردن انگشترى كه نقش صورت دارد، مكروه مىباشد.[3]
آنچه تا كنون بيان شد، احكام لباس براى مردان از ديدگاه اسلام بود. اين مطالب احكام وجوبى، حرام، مستحب و مكروه را در بر مىگرفت. بديهى است لباسهايى را كه از سوى شارع حكمى برايشان بيان نشده، مىتوان جزء مباحات تلقى كرد. در پايان اين بحث، خوب است اشارهاى به تأكيد دين اسلام به حفظ حياء و رابطه آن با پوشش بكنيم. چرا كه پوشش در حفظ حياء تأثير زيادى دارد. در فرهنگ اسلامى، حياء و شرم داشتن با روح تقوا و ايمان، قرين است. در كتاب مصباح الشريعه آمده است:
[1]. وسائل الشِیعه، ج ۳، ص ۴۲۰ – ۴۲۵.
[2]. همان، ص ۳۱۷.
[3]. رساله توضِیح المسائل، مسئلة ۸۶۵، ص ۱۳۵.
الحَيَاءُ نُورٌ جَوهُرُهُ صَدرُ الايمَانِ وَ تَفسيرُهُ التَّثُّبتُ عِندَ كُلِّ شَىءٍ يُنْكِرُهُ التَّوحيدُ وَالمَعرِفَةُ.[1]
شرم و حياء نورى است كه گوهر آن سينه ايمان است. معناى شرم اين است كه در برابر هر آنچه با توحيد و معرفت ناسازگار است، خويشتندارى كنى.
آرى هر آنكه ايمان و معرفت دارد، حياء نيز دارد. اگر كسى بخواهد حياء را در تمام ابعاد آن رعايت كند، پس بايد استفاده از پوشش مناسب و حفظ عفت عمومى جامعه را نيز رعايت كند. اتفاقاً در برخى احاديث واژه لباس و حياء را با هم مىتوان مشاهده كرد. از آن جمله على 7 مىفرمايد:
احسَنُ مَلابِسِ الدّينِ الحَياءُ.[2]
بهترين جامههاى دين (همراه با) حياء است.
و نيز مىفرمايد:
مَنْ كَسَاهُ الحَيَاءُ ثَوبَهُ خَفِىَ عَلَى النَّاسِ عَيبُهُ.[3]
كسى كه لباس حياء بر تن كند، عيبش بر مردم پوشيده ماند.
بر اين اساس حياء و شرم اسلامى حكم مىكند كه فرد مسلمان علاوه بر آنچه شرع بر او واجب كرده، قدرى جانب احتياط را رعايت كند، در ميان جامعه و نيز خانواده خود، بهگونهاى حضور پيدا كند كه علاوه بر تقويت روح ايمان و كسب معرفت، حريم عفت و اخلاق جامعه و خانواده نيز حفظ شود. به خصوص آن كه احتمال فساد و فحشاء و بىبند و بارى از عدم پوشش مناسب و برهنگى نيز داده مىشود. لذا بر مرد مسلمان خصوصاً متدينان، كه مىبايست پيشگام در حفظ
[1]. مصباح الشرِیعه، (منسوب به امام صادق 7)، عبدالرزاق گِیلانِی، ترجمه سِید جلال الدِین محدث، ص ۵۱۰.
[2]. مِیزان الحکمه، ج ۳، ص ۱۳۵۲.
[3]. بحار الانوار، ج ۷۴، ۲۸۷.
و نشر فرهنگ اسلامى باشند، ضرورى است در نوع پوشش خود نهايت دقت را بنمايند. از البسهاى كه مغاير شئون اهل ايمان و عرف متشرعه جامعه است، پرهيز نمايند: به عنوان نمونه، لباسهاى بسيار تنگ كه برجستگىهاى عضلات و اندامها را آشكار مىكنند، استفاده از رنگهاى تند و مدلهاى جلف و محرك، استفاده از پيراهنهاى آستين كوتاه، ركابى، يقه باز و شلوارك كه در همه موارد اخير، بخشى از بدن برهنه مىماند و مانند آن، با روح حياء و در نتيجه تقوا سازگار نيستند.
اين مطلب را از احاديثى كه در اين بخش ارائه گرديد، مىتوان دريافت.
فتاوا
استفتاء از حضرت امام خمينى (ره)
۱. آيا مرد مىتواند سينه و بدن خود را جلو زن نامحرم باز بگذارد؟
پاسخ: بر مرد واجب نيست غيرعورتين را بپوشاند؛ اگرچه در موردىكه بداند اگر بدنش برهنه باشد، زنها عمداً نگاه مىكنند، أحوط استحبابى آن است كه خود را بپوشاند.
۲. با توجه به حرمت پوشيدن لباس مرد براى زن و بالعكس (كه امام نيز تصريح فرمودهاند) آيا اين حكم در مواردى چون تئاترهاى اسلامى- كه زنان لباس مردان را مىپوشند و بالعكس- نيز جارى است؟
پاسخ: احتياط واجب آن است كه مرد لباس زنانه و زن لباس مردانه نپوشد، و در اين احتياط فرقى بين موارد نيست.[1]
۳. ... آيا منظور (از طلا، در لباس نمازگزاران مرد) طلاى زرد است يا طلاى سرخ و سفيد هم شاملش مىشود؟ ... آيا رنگ طلا شرط است يا ذات طلا؟
پاسخ: طلاى سفيد (پلاتين) اشكال ندارد، ولى اگر همان طلاى متعارف باشد، جايز نيست، هر چند رنگ آن تغيير كرده باشد.
[1]. استفتاءات، از محضر حضرت امام خمِینِی (ره)، ج ۳، ص ۲۵۰، ۲۵۱، ۶۵۲.
۴. حضرت عالى مىفرمائيد طلاى سفيد يا پلاتين (براى مرد) اشكالى ندارد، ولى طلا سازان مىگويند طلاى سفيد همان طلاى زرد است كه با پلاتين مخلوط نمودهاند و اصلًا پلاتين، فلز جداگانهاى است.
پاسخ: براى مردان طلاى سفيد اشكال ندارد، مگر آن كه همان طلاى زرد باشد و با مخلوط كردن تغيير رنگ داده باشد.
۵. آيا گذاشتن روكش طلا روى دندان، اشكال دارد؟ روكش پلاتين چطور؟
پاسخ: روكش طلا اگر براى اصلاح دندان است- نه زينت- مانع ندارد و پلاتين اشكال ندارد.[1]
استفتاء از مقام معظم رهبرى
۱. به دست كردن انگشتر طلا توسط مردان، بخصوص در نماز چه حكمى دارد؟
پاسخ: به دست كردن انگشتر طلا براى مردان در هيچ حالى جايز نيست و نماز با آن هم بنابر احتياط واجب، باطل است.
۲. استفاده مردان از انگشترى كه از جنس طلاى سفيد است، چه حكمى دارد؟
پاسخ: اگر چيزى كه طلاى سفيد ناميده مىشود همان طلاى زرد است كه بر اثر مخلوط كردن مادهاى رنگ آن سفيد شده، حرام است، ولى اگر عنصر طلا در آن به قدرى كم است كه عرفاً به آن طلا نمىگويند، مانع ندارد و پلاتين نيز اشكال ندارد.
۳. آيا استفاده از طلا بدون قصد زينت به طورى كه ديگران نبينند،
اشكال شرعى دارد؟
پاسخ: پوشيدن طلا، خواه حلقه انگشترى باشد يا غير آن، براى مردان مطلقاً
حرام است هر چند به قصد زينت نباشد و از ديد ديگران مخفى باشد.
[1]. همان، ج ۱، ص ۱۴۱ و ۱۴۳.
۴. معيار لباس شهرت چيست؟
جواب: لباس شهرت لباسى است كه پوشيدن آن براى شخص، به خاطر رنگ يا كيفيت دوخت يا مندرس بودن آن و علل ديگر مناسب نيست، به طورى كه اگر آن را در برابر مردم بپوشد، توجه آنان را به خود جلب نموده و انگشتنما مىشود.
۵. آيا پوشيدن لباسهايى كه بر روى آن حروف و تصاوير خارجى چاپ شده، جايز است و آيا اين لباسها ترويج فرهنگ غربى محسوب مىشوند؟
پاسخ: اگر مفاسد اجتماعى نداشته باشند، پوشيدن آنها فى نفسه اشكال ندارد و امّا اينكه ترويج فرهنگ غربىِ معارض با فرهنگ اسلامى محسوب مىشود يا خير، موكول به نظر عرف است.
۶. پوشيدن لباس آمريكايى چه حكمى دارد؟
پاسخ: پوشيدن لباسهايى كه توسط دولتهاى استعمارى توليد شدهاند، از اين جهت كه ساخت دشمنان اسلام است، فى نفسه اشكال ندارد، ولى اگر اين كار مستلزم ترويج فرهنگ غير اسلامىِ دشمن باشد و يا باعث تقويت اقتصاد آنان براى استعمار و استثمار سرزمينهاى اسلامى شود و يا منجر به وارد شدن ضرر اقتصادى به دولت اسلامى گردد، داراى اشكال است و حتى در بعضى از موارد جايز نيست.
۷. پوشيدن كراوات چه حكمى دارد؟
پاسخ: به طور كلى پوشيدن كراوات و ديگر لباسهايى كه پوشش و لباس غير مسلمانان محسوب مىشوند، به طورى كه پوشيدن آنها منجر به ترويج فرهنگ منحط غربى شود، جايز نيست.
۸. آيا پوشيدن لباسى كه تبليغ و تشويق شراب روى آن وجود دارد، جايز است؟
جواب: جايز نيست.[1]
[1]. رساله اجوبة الاستفتاءات، ص ۹۰ و ۹۱، ۳۰۴ و ۳۰۵ و ۳۰۷ و ۳۰۸.
۲. پوشش زنان
مسائل مربوط به پوشش برادران در صفحات پيشين گفته شد و در ضمن آن، برخى مسائل كه جنبه مشترك بين مردان و زنان داشت نيز بيان شد. اينك مسائل اختصاصى مربوط به پوشش و حجاب زنان را بررسى مىكنيم.
حجاب را به پرده و ستر معنى كردهاند.[1] اما در اصطلاح فقها، كلمه سِتر به كار رفته و مراد از آن مقدار واجب پوشش براى زنان است. دين اسلام به بانوان دستور داده است در محيط اجتماع تمام بدن خود را به وسيله لباسى مناسب بپوشانند؛ مگر آن مقدار كه به طور طبيعى نمايان باشد كه منظور از آن، گردى صورت و دستان تا مچ است. مقدار پوشش واجب براى زنان بسى بيشتر از مقدار پوشش واجب براى مردان است. تفصيل بيشتر اين مقدار در ادامه خواهد آمد.
اسلام، زنان را بيشتر از مردان، ملزم به حفظ حجاب نموده است. در
قسمت آرايش زن از نظر اسلام، علل اين موضوع به اجمال بيان شد؛ از جمله آن كه
خداوند در قرآن كريم، فلسفه ارتباط ميان زن و مرد را آرامش و زندگى همراه با مودت
و رحمت مىداند. (روم: ۲۱)
داشتن آرامش و احساس خوشبختى، براى رشد و تعالى معنوى هر انسان، امرى ضرورى
است. حال اين ارتباط ميان زن و مرد، بايد چگونه باشد تا آرامش طرفين و در سايه آن
محبّت و عشق حاصل آيد؟ گفتيم كه دستگاه
[1]. فرهنگ فارسِی معِین، محمد معِین، ذِیل واژة «حجاب».
عظيم خلقت براى رسيدن به مودّت، عشق و علاقه ميان دو جنس مخالف، نقش متفاوتى را به عهده هر كدام از آنها نهاده است. اين نقش آفرينى بر اساس فطرت و غريزه طبيعى زن و مرد، در نهاد آنها تدبير شده است. خداوند با حكمت بالغه خود، نقش زن و مرد را متفاوت قرار داده تا در سايه اين تفاوت، شخصيت يكديگر را تكميل كنند. اما اگر هر دو از شرايط غريزى واحدى برخوردار بودند، هيچ نيازى به يكديگر پيدا نمىكردند در نتيجه انقطاع نسل پيش مىآمد. در اين ميان نقش زن جلوه نمايى، خود آرايى، ارائه و جمال است و نقش مرد شيفتگى، شيدايى، طلب و اقتدار. زنان به طور طبيعى سعى در جذب مردان دارند و مردان به طور طبيعى سعى در به دست آوردن زنان.[1]
علاوه بر فطرت و غريزه كه در زنان جمال و در مردان اقتدار مىباشد، خداوند تبارك و تعالى ويژگى دلربايى و جمال را در چهره و اندام زن بيشتر نهاده است تا مرد. و از طرف ديگر صلابت و اقتدار را در چهره و اندام مرد بيشتر قرار داده است تا زن.
اسلام، ضمن احترام به اين غرايز طبيعى زن و مرد، از پيروان خود خواسته نقش آفرينى خود را در چارچوب منضبط و در قلمرو خانواده پى جويند. در غير اين صورت غريزهشان در راه ناصواب بكار گرفته شده، به بيراهه مىافتد. آنگاه نه تنها مقصود الهى از نهادن اين غريزه در وجودشان، حاصل نخواهد شد، بلكه صدمات جدى بر دو طرف و جامعه وارد مىشود. دستورات دينى براى استفاده صحيح از اين غريزه الهى، به زن مىگويد در خانه و براى شوهرت جلوهنمايى كن، خود را بيارا تا دل او را بربايى و به مرد مىگويد عشق ورزى و شيفتگى خود را براى همسرت به كار گير تا تنها او را به دست آرى.[2]
[1]. مجموعه آثار، ج ۱۹، ۱۷۹.
[2]. همان، ص ۱۸۱ ـ ۱۸۵.
نكته ديگر اينكه در حفظ حجاب، هم جنس زن سود برده و هم بر پارسايى جنس مرد مىافزايد. توضيح آنكه، زنان بر اساس غريزه خود، سعى در جلوه نمايى و محبوب بودن دارند، اما مردان بر اساس غريزه خود، سعى در چشم چرانى و كاميابى. حال اگر زنان هر چه بيشتر محجوب و عفيف باشند، كاميابىهاى بى حد و حصر و نامشروع مردان، مانند لذتهاى بصرى، سمعى، لمسى، كلامى و غيره، سلب شده، محدود به خانه مىگردد. در اين صورت، زنان نيز از اذيت و آزار مردان بيگانه در امان مانده، حرمت شان حفظ خواهد شد. قرآن كريم، به اين واقعيت تصريح مىكند.[1]
قرآن بين كمال و حجاب و انديشه و عفاف، ارتباط قائل است. عظمت زن در اين است كه نبيند مردان نامحرم را و مردان نيز آنان را نبينند. قرآن كريم وقتى درباره حجاب سخن مىگويد، مىفرمايد حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن براى زن كه نامحرمان او را از ديد حيوانى ننگرند. حال اگر كسى از تشخيص اصول ارزشى عاجز باشد، ممكن است حجاب را يك بند بداند و حال اين كه قرآن كريم وقتى مسأله لزوم حجاب را بازگو مىكند، علت و فلسفه ضرورت حجاب را چنين بيان مىفرمايد:
(ذَلِكَ أَدنى أَن يُعرَفنَ فَلَا يُؤذَينَ). (احزاب: ۵۹)
براى اينكه شناخته شوند و مورد اذيت واقع نگردند.
چرا كه آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.[2]
آرى حفظ حجاب، داراى اثرات سودمند بسيارى از جنبههاى روانى، خانوادگى، اجتماعى و حتى اقتصادى است. در مقابل آنچه با بىحجابى
[1]. نور (۲۴)، آِیه ۶۰ و احزاب (۳۳)، آِیه ۵۹.
[2]. زن در آِینه جلال و جمال، ص ۴۳۸.
به وجود مىآيد، ركود فعاليتهاى اجتماعى، شكسته شدن حريم ارزشهاى زنان، بىاحترامى به آنان، افزايش بيماريهاى علاج ناپذيرى كه از راه تماسهاى جنسى نامشروع شيوع مىيابد، سستى اركان خانواده و فروپاشى خانوادهها و مانند آن است كه اثرات آن را در بالا رفتن آمار طلاق، خودكشى، تزلزل خانوادهها، تجاوز به عنف، فرزندان تك والدى، افزايش آسايشگاههاى سالمندان، فرار فرزندان از خانه و غيره، همزمان با ميزان گسترش بىحجابى در كشورها مىتوان ديد.
همان طور كه گفته شد، خداوند تبارك و تعالى، حكم حجاب را بر زنان واجب كرده است. بر اساس اين حكم زنان مىبايست بدن و زينت خود را از نامحرمان بپوشانند. البته دو نكته در اين حكم وجود دارد: اول آنكه زنان آن مقدار از دستها و صورت را كه قهراً نمايان مىشود، در حال معمولى لازم نيست بپوشانند. دوم آنكه مقدار پوشش واجب زنان در مقابل افراد محرم، كمتر از مقدار پوشش در مقابل ديگران است. در قرآن مىخوانيم:
(وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ). (نور: ۳۱)
و به زنان با ايمان بگو: ديدگان خود را (از هر نامحرمى) فرو بندند و پاكدامنى ورزند و زيورهاى خود را آشكار نگردانند، مگر آنچه كه (طبعاً) از آن پيدا است. و بايد روسرى خود را بر گردن خويش (فرو) اندازند، و زيورهايشان را جز براى شوهرانشان يا پدرانشان يا پدران شوهرانشان يا پسرانشان يا پسران شوهرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان (همكيش) خود يا كنيزانشان يا خدمتكارانِ مرد كه (از زن) بىنيازند يا كودكانى كه بر عورتهاى زنان وقوف حاصل نكردهاند، آشكار نكنند، و پاهاى خود را (به گونهاى به زمين) نكوبند تا آنچه از زينتشان نهفته مىدارند، معلوم گردد. اى مؤمنان، همگى (از مرد و زن) به درگاه خدا توبه كنيد، اميد است كه رستگار شويد.
خداوند در اين آيه حكم حجاب را بر زنان واجب كرده و دستور مىدهد
كه زنان روسرى خود را بر گردن خويش اندازند. صاحب تفسير مجمع البيان در ذيل آيه
مورد بحث مىنويسد:
زنان تكليف دارند كه روسرىهاى خود را بر روى سينه خود بيفكنند تا دور گردن
آنان پوشيده شود. گفته شده است كه قبلًا روسرىها را به گونهاى استفاده مىكردند
كه سينههايشان هويدا بود. ... اين دستور بدان دليل است كه زنان موها، گوشوارهها
و گردنهاى خود را بپوشانند. از ابن عباس نقل شده كه زن بايد موى و سينه و دور گردن
و زير گلوى خود را بپوشاند.[1]
بر همين اساس فقها نيز مقدار حجاب لازم بر زنان را تمام بدن بجز «مَا ظَهَرَ مِنهَا». يعنى گردى صورت و دستها تا مچ مىدانند. البته در نماز زنان مىتوانند پاهاى خود را تا مچ پا (تا ساق) نپوشانند.[2]
[1]. مجمع البِیان، ج ۷ ـ ۸، ص ۲۱۷.
[2]. رسالة توضِیح المسائل، مسئلة ۷۸۹، ص ۱۲۵.
همچنين «بر زن واجب است، گردن و زير چانه خود را، حتى بنابر احتياط واجب مقدارى از زير چانه را كه بعد از بستن روسرى ديده مىشود، بپوشاند.»[1]
حكم كلى مقدار پوشش بانوان در نماز و غير نماز، در مقابل بيگانگان و نامحرمان بيان شد. در ادامه، نحوه پوشش در برابر مردان محرم بيان مىگردد. در آيه شريفه دوازده گروه از محارم نامبرده شده است كه عبارتند از:
۱. شوهر، ۲. پدران، ۳. پدر شوهران، ۴. پسران، ۵. پسر شوهران، ۶. برادران، ۷. پسر برادران، ۸. پسر خواهران، ۹. زنان مسلمان، ۱۰. مملوكان (كنيزان)، ۱۱. خدمتكاران مردى كه از زن بىنيازند. (مردان ضعيف و كم عقلى كه نياز جنسى ندارند)، ۱۲. كودكان غير مميز.
حكم اين آيه را به افراد ديگرى نيز مىتوان تطبيق داد، مانند پدر بزرگ، يا پدر بزرگ شوهر. ضمناً از آنجا كه آيه پسر برادر و پسر خواهر را محرم مىداند، يعنى زن نسبت به آنها عمه و خاله مىشود، پس به دست مىآيد كه عمو و دايى هم بر آن زن محرم هستند.[2] اين حكم شامل عمو و دايى پدر و مادر نيز مىشود.[3]
برخى ديگر از محارم كه به واسطه ازدواج محرم مىگردند، شوهر مادر (ناپدرى) و شوهر دختر (داماد) مىباشند.[4] براى آگاهى بيشتر از اين گروه، مىبايست به رسالههاى عمليه مراجعه كرد.
آنچه ذكر شد، محارمى بودند كه به ايشان محارم نَسَبى و سَبَبى گفته
[1]. تحرِیر الوسِیله، ج ۱، ص ۱۲۹.
[2]. تفسِیر نمونه، ج ۱۴، ص ۴۵۴.
[3]. رساله نوِین، حضرت امام خمِینِی (ره)، گرد آورنده عبدالکرِیم بِیآزار شِیرازِی، ج ۳، ص ۵۷.
[4]. رساله توضِیح المسائل، ص ۳۵۹.
مىشود. برخى اشخاص ديگر هستند كه ممكن است از راه شير خوردن بر زن محرم شوند. به اين گروه از محارم، رضاعى گفته مىشود. مانند دخترى كه در كودكى با شرايطى، از زنى شير خورده است. اين دختر وقتى به سن بلوغ رسيد، بر شوهر آن زن محرم مىشود. مسائل مربوط به اين نوع محارم نيز در رسالهها موجود است.[1]
آنچه ذكر شد، مربوط به «كميّت» و مقدار واجب حجاب براى زنان بود. اكنون نظر اسلام را راجع به كيفيت حجاب بانوان بررسى مىكنيم. در اين بررسى، پوشش بانوان از نظر رنگ، نوع دوخت، مدل، نوع پارچه و مانند آن مورد توجه قرار مىگيرد. ابتدا يادآور مىشويم كه منظور دين اسلام از وجوب حجاب، حفظ عفت، متانت و شخصيت زن بوده است. رسولاللَّه 6 مىفرمايد:
الحَياءُ عَشرَةُ أَجزَاءٍ فَتِسعَةٌ فِى النِّسَاءِ وَ وَاحِدٌ فِى الرِّجال.[2]
حياء ده جزء دارد، نُه جزء آن در زنان است و يك جزء در مردان.
ديگر آن كه خداوند اراده كرده است با حكم حجاب، عوامل تحريك شهوت مردان كنترل شود. در آيه ۳۱ سوره نور مىخوانيم:
(... وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ.)
(زنان) هنگام راه رفتن پاهاى خود را به زمين نزنند تا زينتهاى پنهانشان دانسته و معلوم گردد!
در واقع، خداوند به زنان دستور داده، حتى به گونهاى راه نروند كه همراه با عشوهگرى و جلب توجه مردان باشد. بديهى است وقتى زنان اجازه ندارند
[1]. ر.ک: رساله توضِیح المسائل، ص ۳۶۷ ـ ۳۷۳.
[2]. مِیزان الحکمه، ج ۳، ص ۱۳۵۲.
با اغواگرى و عشوهگرى در جامعه تردد كنند، حق ندارند با پوشش نامناسب و تحريك كننده در انظار ظاهر گردند.
سومين نكته آن است كه حجاب برتر زن، پوششى است كه علاوه بر معيارهاى قبلى، او را به خداوند نزديكتر گرداند. امام صادق 7 مىفرمايد:
خَيرُ لِبَاسِكَ مَا لَا يَشغَلُكَ عَنِ اللَّه عَزَّوَجلَّ بَل يَقرِّبُكَ مِن ذِكرِهِ وَ شُكرِهِ وَ طَاعَتِهِ وَ لَايَحْمِلُكَ عَلَى الْعُجبِ وَالرِّيَاءِ وَالتَّزَيُّنِ وَالتَّفَاخُرِ وَالْخَيلاءِ فَانَّهَا مِنْ آفاتِ الدِّينِ وَ مُورِثَةُ الْقَسوَةِ فِى الْقَلبِ.[1]
بهترين لباس تو آن است كه تو را از خداى غافل نسازد، بلكه به ذكر و شكر و طاعت او نزديك نمايد. همچنين عجب و ريا و تزيين (خود نمايى) و تفاخر و كبر را براى تو ارمغان نياورد؛ چرا كه اين صفات، آفتهاى دين بوده و قساوت قلب را (براى هر مؤمن) به ارث مىگذارند.
با اين توضيحات معلوم مىگردد، پوشش برتر زن بايد هم حيا و عفت او را حفظ كند، هم موجب جلب توجه و تحريك مردان نگردد و هم او را از خداوند غافل نسازد. در اين رابطه پوشيدن لباس بلند و گشاد با طرح و رنگ ساده مانند آنچه امروزه به مانتو معروف است، در صورتى كه دستها را تا مچ و پاها را تا ساق بپوشاند و نيز پوشيدن مقنعه يا روسرى، در صورتى كه موى سر، گردن و سينه را بپوشاند، براى حجاب زن كفايت مىكند. اما آنچه كه شأن و منزلت زن مسلمان خصوصاً اقشار متدين جامعه ايجاب مىكند، علاوه بر مقدار ذكر شده، بر سر كردن چادر است. چادر نشانه ملى ما و حجاب برتر مىباشد.
[1]. مستدرک الوساِیل، ج ۳، ص ۳۲۴.
چادر است كه كمترين خودنمايى و تحريك را دارد. از همين رو، بسيارى از عالمان دينى، چادر را برترين حجاب در اسلام دانستهاند.[1]
استفاده از اين حجاب برتر، نه تنها تمام بدن و زينت آلات زن را پوشيده مىدارد، بلكه پوشاننده حجم و برآمدگى اعضاى بدن او نيز هست. البته بايد تذكر داد كه گاه بعضى زنان، چادر و لباسهاى زير آن را به گونهاى مىپوشند كه هدف از به سر كردن چادر محقق نمىشود. آيةاللَّه مطهرى در همين رابطه نوشته است:
در عصر ما بعضى بانوان چادرى را مىبينيم كه چادر داشتن آنها صرفاً جنبه تشريفاتى دارد. با چادر هيچ جاى بدن خود را نمىپوشانند، آن را رها مىكنند. وضع چادر سركردنشان نشان مىدهد كه اهل پرهيز از معاشرت با مردان بيگانه نيستند و از اينكه مورد بهرهبردارى چشمها قرار بگيرند، ابا و امتناعى ندارند. (اما) نوع ديگر، برعكس بوده و هست؛ زن چنان با مراقبت جامههاى خود را به خود مىگيرد و آن را رها نمىكند كه نشان مىدهد اهل عفاف و حفاظ است. خود به خود «دور باشى» ايجاد مىكند و ناپاكدلان را مأيوس مىسازد.[2]
از جمله لباسهاى تأكيد شده براى زنان، پوشيدن شلوار است. روزى پيامبر 6 با اصحاب در بقيع نشسته بود. زنى سوار بر مركب از آنجا عبور مىكرد كه ناگهان به زمين افتاد. پيامبر خدا 6 به دليل آنكه شايد در اثر اين حادثه، لباس زن به كنار رود و پايش نمايان شود؛ روى خود را برگردانند. اما آنگاه كه اصحاب به ايشان گفتند، زن شلوار پوشيده و پايش نمايان نشد؛ فرمود:
[1]. مسائل جدِید، ج ۱، ص ۳۷ و ۳۸.
[2]. مجموعه آثار، ج ۱۹، ص ۵۰۳.
اللَّهُمَّ اغْفِر لِلْمُتَسَرْوِلاتِ - ثَلاثَاً - يَا ايُّهَا النَّاسُ، اتَّخِذُوا السَّراويلاتِ. فَانَّهَا مِن أَسْتَرِ ثِيَابِكُم وَ حَصِّنُوا بِهَا نِسَاءَكُم اذَا خَرَجْنَ.[1]
خدايا زنان شلوار پوش را بيامرز- سه بار- اى مردم شلوار بپوشيد كه شلوار، پوشاترين جامههاى شماست و زنان خود را در موقعى كه بيرون مىآيند با شلوار حفظ كنيد.
بايد يادآور شد، پوشش شلوار در جايى خوب است كه بر روى آن لباسهاى گشاد مانند، مانتو و چادر قرار گيرد. يعنى علاوه بر تنگ و چسبان نبودن، روى آن لباس بلند پوشيده شود، نه همراه با كت، بلوز و امثال آن.
بنابراين آنچه كه امروزه در بعض بلاد اسلامى اتفاق مىافتد و زنان مسلمان با شلوارهاى تنگ و مردانه، بدون پوشش ديگر، در اجتماع ظاهر مىشوند، مورد پسند اسلام نيست.
۳-۲. پوشش حرام براى زنان
پوشيدن لباسى كه نازك است و بدن از زير آن نمايان مىشود، در مرحله نخست در مقابل نامحرمان و در مرحله بعد در مقابل محرمان، بجز شوهر، براى زن جايز نيست. در روايتى وارد شده است كه روزى پيامبر خدا 6 پيراهنى به يكى از اصحاب خود بخشيد. چون پيراهن نازك بود، پيامبر 6 به او فرمود اين پيراهن را به همسرت بده بپوشد و به او دستور بده زيرش لباس ديگرى نيز بپوشد تا بدنش از زير آن نمايان نگردد.[2]
[1]. مِیزان الحکمه، ج ۲، ص ۹۹۵.
[2]. کنز العمال، ج ۱۵، ص ۳۲۵.
بنابراين، زنان نمىتوانند چادرهاى نازكى بپوشند كه بدن نما باشد و زير آن پوشش مناسب نداشته باشند.
زنان نبايد لباسى را بپوشند كه عرفاً مخصوص مردان است. در حديثى مىخوانيم:
لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ 6 ... وَالمَرئَةَ تَلْبَسُ لِبسَةَ الرَّجُلِ.[1]
يعنى پيامبر 6 لعنت كرد ... و زنى را كه لباس مردان به تن نمايد.
خداوند دو غريزه و طبيعت متفاوت در زن و مرد ايجاد كرده است. هم چنين از نظر جسم و اندام هم آن دو را متمايز ساخته است. بنابراين اگر هر كدام از آن دو، خود را شبيه ديگرى كند و يا لوازمى همچون لباس ديگرى را استفاده نمايد، در واقع به نادرستى، بر خلاف غريزه و طبيعت الهى خويش عمل كرده است. از اين رو، امام صادق 7 از پدران بزرگوار خويش نقل مىكند كه زن از اينكه در پوشش خود از مرد تقليد كند، نهى شده است.[2]
از ديگر موارد منع شده در پوشش بانوان، استفاده از لباس شهرت كه باعث جلوه نمايى زن مىگردد و او را انگشت نما مىنمايد و نيز استفاده از لباس بيگانه در جهت تبليغ و اشاعه كفر مىباشد. در قسمت پوشش مردان قدرى در اين رابطه توضيح داديم. اكنون به همين مقدار اكتفا مىكنيم كه فلسفه پوشش و حجاب براى بانوان، حفظ عفت و شخصيت زن و عدم تهييج و تحريك مردان است. حال اگر فرض كنيم، زنان لباسى بپوشند كه در عين حال نه عفتشان را حفظ كند و نه از تحريك نامحرم جلوگيرد، در اين صورت
[1]. مِیزان الحکمه، ج ۶، ص ۲۶۶۵.
[2]. همان.
مثل آن است كه اين زن اصلًا پوشش ندارد. در حديثى از پيامبر 6 نقل شده است كه حضرت دو گروه دوزخى را كه در آينده در جامعه اسلامى پديدار مىگردند، معرفى مىنمايد. ايشان در رابطه با گروه دوم مىفرمايد:
وَ نِسَاءٌ كَاسِيَاتٌ عَارِيَاتٌ، مُميلاتٌ مَائِلاتٌ، رُؤُوسُهُنَّ كَأَسنِمَةِ البُختِ المائلَةِ، لايَدخُلْنَ الْجَنَّةَ وَ لَا يَجِدْنَ رَيحَهَا، وَ انَّ رَيحَهَا لَيُوجَدُ مِنْ مَسيرَةِ... .[1]
و (گروه دوم) زنانى كه پوشش دارند، امّا برهنهاند، كجراهه مىروند. ديگران را نيز به كجروى تشويق مىكنند، (موهاى) سرهايشان همچون كوهان شتر خراسانى برآمده است. اينان به بهشت نمىروند و بوى بهشت را كه از فاصله چندان و چندان (خيلى زياد) به مشام مىرسد، استشمام نمىكنند.
اينكه پيامبر 6 مىفرمايد اين گروه زنان در عين حالى كه پوشش دارند اما به لحاظ غير شرعى بودن پوشش ايشان، با برهنگان تفاوتى ندارند، يا لباسى كه (در اجتماع و در برابر نامحرمان) مىپوشند آنقدر نازك است كه بدنشان هويدا است. يا آنقدر چسبان و كوتاه است كه پستى و بلندى اندامشان كاملًا آشكار است. نكته سوم آنكه اين زنان علاوه بر پوشش نامناسب، حركات نامناسب هم از خود بروز مىدهند. صاحب كتاب ميزان الحكمه در ذيل اين حديث توضيح مىدهد كه:
مائلات يعنى زنانى كه با كرشمه راه مىروند و دل مردان را مىربايند، يا روسرى و مقنعه خود را كج و تا نيمه بر سر مىنهند، يا با آرايش و زيور بيرون مىآيند و خود را به نمايش مىگذارند. «مميلات»، زنانى (هستند) كه به ديگر زنان ياد مىدهند مانند آنها رفتار كنند. (در بىحجابى).[2]
[1]. مِیزان الحکمه، ج ۲، ص ۹۹۵.
[2]. همان.
آخرين نكتهاى هم كه از حديث فوق برداشت مىشود، صفتى است كه زنان بايد در آرايش و تزيين موى خود رعايت مىكنند. يعنى موى خود را به گونهاى نيارايند كه برجستگى آن از زير مقنعه و روسرى، نمايان گردد. چرا كه پيامبر 6 اين صفت را مذموم دانسته از آن با لحن كنايهآميزى به كوهان شتر خراسانى ياد كرده است. آرى زنان بايد از صفتهاى ناپسندى كه در اين حديث شريف ذكر شده، پرهيز نمايند. در غير اين صورت نه تنها به بهشت وارد نمىشوند؛ بلكه بوى بهشت را هم استشمام نخواهند كرد.
۴-۲. پوشش در برابر زنان بيگانه
اگر چه حجاب زنان در مقابل زنان ديگر لازم نيست، اما گروهى از زنان هستند كه شايسته است بانوان متديّنه بدن و زينتشان را از ايشان هم بپوشانند. از آن جمله زنان يهود و نصارى هستند. امام صادق 7 مىفرمايد:
لا يَنبَغى لِلْمَرأَةِ ان تَنكَشَفَ بَينَ يَدَىِ الْيَهُودِيَّةِ وَالنَّصرانِيَّةِ فَأِنَّهُنَّ يَصِفْنَ ذلِكَ لأَزواجِهِنَّ.[1]
سزاوار نيست زن مسلمان در برابر زن يهودى يا مسيحى برهنه شود، زيرا آنان آنچه را ديدهاند، براى شوهرانشان باز مىگويند.
آنطور كه پيدا است علت حفظ پوشش در مقابل اين گروه از زنان، افشاء شدن زيبايى و زينت زنان مسلمان و محجبه است در مقابل مردان نامحرم. بنابراين مىتوان نتيجه گرفت زنان غير يهود و نصارى هم اگر چنانچه عادت دارند كيفيت زيبايى و زينت بانوان محترمه را نزد شوهران يامردان غريبه ديگر بازگو كنند،
[1]. تفسِیر نور الثقلِین، علِی بن جمعة العروسِی الحوِیزِی، تصحِیح و تعلِیق سِید هاشم رسولِی محلاتِی، ج ۳، ص ۵۹۳.
از ايشان نيز بايد پرهيز كرده، در حد امكان حجابشان را حفظ كنند.
فتاوا
استفتاء از حضرت امام خمينى (ره)
۱. استفاده از چادرى كه در نور، اندام انسان را مشخص كند در
نماز اشكال دارد يا خير؟
پاسخ: اگر حجاب و ساتر به نحوى باشد كه بدن ديده شود، كافى نيست.
۲. الف) اگر خانمى با لباس محفوظ مثل مانتوى گشاد و شلوار و روسرى يا مقنعه بزرگ نماز بخواند، درست است يا خير؟ ب) اگر خانمى در منزل با چادر كلفت و بلند ولى زير چادر بىآستين و بىجوراب باشد نمازش باطل است يا خير؟
پاسخ: الف- اشكال ندارد. ب- نماز، باطل نيست.
۳. آيا شلوار و بلوز مردانه، پوشيدن و نماز خواندنش براى زن اشكال دارد؟
پاسخ: اگر از لباسهاى مخصوص مردان محسوب نباشد، اشكال ندارد.[1]
۴. باز بودن گردى صورت و دست زن تا مچ در برابر نامحرم چه صورت دارد؟
پاسخ: در صورت عدم مفسده مانع ندارد.
۵. آيا واجب است زن چادر به سر كند؟ و اگر واجب نيست آيا اولويت دارد؟
پاسخ: با مراعات حجاب اسلامى پوشيدن چادر لازم نيست؛ اگر چه بهتر است.
۶. آيا در مورد حجاب، خانمها فقط بايد چادر سر كنند يا هر پوششى كه حجم بدن و به طور كلى حجاب واقعى را براى زن فراهم كند، مىتواند حجاب باشد.
پاسخ: در حجاب، لباس خاصّى معتبر نيست هرچند چادر بهتر است، و از لباسى كه جلب توجّه كند احتراز شود.
۷. چرا زن بايد با حجاب نماز بخواند؟
[1]. استفتاءات، از محضر امام خمِینِی (ره)، ج ۱، ص ۱۳۶ ـ ۱۴۴.
پاسخ: تكليف الهى است.
۸. آيا پيدا بودن چانه خانمها در عكس با احكام اسلام منافات دارد؟
پاسخ: مانع ندارد.
۹. اگر ... (مردى) از همسر (بى حجابش) عكس بگيرد، ... آيا با
توجه به اينكه براى چاپ و ظهور بايد به عكاسى برده شود و نامحرم آن را رؤيت مىكند،
اشكالى مترتّب مىشود؟
پاسخ: اگر ظاهر كننده زن را نمىشناسد و مفسده ندارد؛ اشكال ندارد.
۱۰. گناه و كيفر زنى كه موى سرش بيرون و معلوم باشد، چيست؟
پاسخ: حجاب از نامحرم واجب است، و كسى كه دانسته تخلّف مىكند، بايد او را نهى نمايند.
۱۱. آيا حجاب از ضروريّات اسلام است؟ منكر آن و كسانى كه به اين دستور الهى مخصوصاً در جامعه اسلامى بى اعتنايى مىكنند، چه حكمى دارند؟
پاسخ: اصل حكم حجاب از ضروريات است و منكر آن حكم منكر ضرورى را دارد و منكر ضرورى محكوم به كفر است، مگر اينكه معلوم باشد كه منكر خدا يا رسول نيست.
۱۲. حدود حجاب اسلامى را بيان فرماييد، آيا حجابى كه حالا زنان با آن پوشيده هستند از طرف شما مجاز است يا نه؟
پاسخ: در حجاب، لباس خاصى معتبر نيست، بلكه آنچه تمام بدن- به استثناء وجه و كفين- را بپوشاند كفايت مىكند، و بهتر است چادر بپوشند.
۱۳. استفاده از جورابهاى ضخيم با دامن و چادر در بيرون منزل چگونه است؟ و همينطور لباسهاى رنگارنگ يا رنگهاى شاد با چادر در بيرون منزل؟
پاسخ: مانع ندارد، مگر آن كه به نحوى باشد كه جلب نظر كند و موجب
مفسده شود.
۱۴. خواهرى علاقهمند به حجاب است، ولى پدر و مادرش (كه در ظاهر مسلمان هستند ولى در عمل مخالف) با حجاب دختر مخالفت مىكنند، و در صورت «پوشش» به او انواع تهمتها و برچسبها مىزنند. حكم خداوند در اين مورد چيست؟
پاسخ: در رعايت حجاب واجب، رضايت پدر و مادر معتبر نيست و اگر او را امر مىكنند كه حجاب نداشته باشد، دستور آنها را مخالفت كند و حجاب را مراعات نمايد.
۱۵. پوشاندن وجه و كفين را واجب نمىدانيد. البته با عدم تلذُّذ
و ريبه، حال اگر زن يا دختر طورى بودند كه احتمال مىدهند يا مىدانند كه به
صورتشان نگاه مىكنند، آيا باز هم نبايد بپوشانند؟ و اگر زن يا دختر از روى لذّت،
وجه و كفّين خود را نپوشاند چگونه است؟
پاسخ: پوشاندن وجه و كفّين واجب نيست، مگر در مورد خوف فساد و ريبه و تلذّذ.
۱۶. آيا زن مسلمان بايد خود را در برابر زن غير مسلمان بپوشاند؟ حدود اين پوشش چقدر است؟
پاسخ: پوشاندن بهتر است، و منظور پوشاندن مواضعى است كه پوشاندن آن در برابر زن مسلمان لازم نيست.
۱۷. استثناى دست و قرص صورت از حجاب بانوان و جواز نگاه بدون ريبه و مفسده، با آرايش است يا ساده؟ و آيا زينتهايى مانند انگشتر جايز است اظهار شود؟ و اگر صورت آرايش شده باشد، پوشاندن واجب است يا خير؟
پاسخ: اگر در صورت آرايش موجود باشد بايد پوشانده شود، و بر مرد اجنبىّ نيز نگاه كردن جائز نيست و همچنين در كفّين اگر داراى زينت و لو مثل انگشتر باشد.
۱۸. آيا صلاح است براى زنها تمام گردى صورت (چه اصلاح كرده و چه اصلاح نكرده)
نمايان باشد؟
پاسخ: در صورت نداشتن مفسده مانع ندارد، ولى نبايد با زينت باشد.
۱۹. آيا نظر كردن مرد نامحرم به وجه و كفين زن جائز است؟ آيا نگاه كردن مرد به تصوير زن بىحجاب در تلويزيون جائز است؟
پاسخ: بدون ريبه مانع ندارد. حكم عكس (را) دارد.
۲۰. آيا نگاه كردن مرد به خواهر زنش جائز است؟
پاسخ: جائز نيست. (زنان و دختران، بايد خود را از برادر شوهر بپوشانند).
۲۱. آيا زن مىتواند با لباسهاى گشاد و با روسرى و شلوار در پيش
مرد نامحرم ورزش كند؟
پاسخ: از اين عمل احتراز شود.
۲۲. استفاده از كفشهايى كه با وجود پاشنه كوتاه، صدا مىدهد،
براى زنان چگونه است؟
و همينطور كفشهاى ورنى و برّاق؟
پاسخ: اشكال ندارد، مگر آنكه جلب توجه نامحرم نمايد و موجب فساد شود.
۲۳. آيا زن مىتواند تمام بدن خود را به دكتر نامحرم نشان دهد؟
پاسخ: اگر ضرورت نداشته باشد جائز نيست، و در معالجه مرض در صورت ضرورت مانع ندارد.
۲۴. آيا مىشود آقايان خياط براى بانوان- بدون هيچ گونه تماسى
با بدنشان و بدون اندازهگيرى بلكه از روى نمونه لباسى كه خود بانوان همراه مىآورند-
لباس بدوزند؟
پاسخ: مانع ندارد.
۲۵. رانندگى خانمها از لحاظ شرعى چه صورتى دارد و آيا مانتو و
روسرى حجاب كامل است؟
پاسخ: در حجابِ واجب هرگونه لباسى كه بدن را از نامحرم بپوشاند كفايت
مىكند، اگر چه بهتر است چادر انتخاب نمايند. و رانندگى براى بانوان با حفظ حجاب مانع ندارد، مگر آن كه مفسدهاى بر آن مترتب باشد.
۲۶. با توجه به حرمت پوشيدن لباس مرد براى زن و بالعكس (كه امام نيز تصريح نمودهاند) آيا اين حكم در مواردى چون تئاترهاى اسلامى- كه زنان لباس مردان را مىپوشند و بالعكس- نيز جارى است؟
پاسخ: احتياط واجب آن است كه مرد لباس زنانه و زن لباس مردانه نپوشد، و در اين احتياط فرقى بين موارد نيست.
۲۷. آيا خانمها در نمايشنامه از لباس مردان (مثل لباس ارتشى يا پاسدارى) مىتوانند استفاده كنند؟ در صورتى كه اين لباس متعلق به محارم باشد چطور؟
پاسخ: از لباسى كه فقط مردان مىپوشند بايد اجتناب نمايند.
۲۸. در بعضى مجالس خصوصى اگر لباس زن را مرد بپوشد يا لباس مرد را زن بپوشد، چه صورت دارد؟
پاسخ: احتياط لازم در ترك آن است.[1]
۲۹. زن نمازگزار در حال نماز چادر از سرش بيفتد يا بكشد (به گونهاى كه از حجاب لازم بيرون آيد)، نمازش باطل است يا صحيح و تكليف او در نماز چيست؟
پاسخ: اگر فوراً با چادر دوباره خود را بپوشاند، نماز صحيح است و واجب است آن را تمام كند، اگر چه احوط آن است كه نماز را بعد از تمام كردن، اعاده نمايد.
۳۰. در مسأله حجاب، آيا حجاب بَشَره (پوشش ظاهرى بدن «پوست») كافى است يا حجاب
[1]. همان، ج ۳، ص ۲۴۷ ـ ۲۸۰، ۳۵۹ ـ ۳۶۱، ۶۲۵ و ۶۲۶.
حجمى (پوشش اندام هم) لازم است؟
پاسخ: در صورت خوف فتنه و فساد، پوشاندن حجم نيز به مقدار و نحو
متعارف لازم است.
۳۱. آيا پوشاندن حجم پا براى
بانوان در صورتى كه جوراب نازك و يا حتى جوراب ضخيم به پا دارند، ولى در معرض ديد
نامحرم هستند، واجب است؟
پاسخ: در حجاب لباس خاصى معتبر نيست، بايد تمام بدن پوشيده باشد
و جورابى كه بشره را بپوشاند كفايت مىكند، مگر اينكه مفسدهاى داشته باشد و بهتر
است با چادر بپوشاند.
۳۲. پوشيدن دستكش و زدن پوشيه
و روبنده در چه صورتى براى بانوان مستحب و يا واجب است؟ و اگر پوشيه زدن براى چشم
ضرر داشته باشد، در اين صورت بايد اجتناب نمايد؟
پاسخ: رعايت هر چه بيشتر حجاب «مستحب» است، و در صورتى كه
پوشيده نبودن وجه، موجب ريبه و مفسده باشد، پوشاندن «واجب» است و در فرض مضر بودن،
اجتناب شود.
۳۳. آيا استفاده از مقنعه يا
روسرى كه زير چانه را نمايان مىكند از نظر رعايت حجاب بلامانع است؟
پاسخ: لازم است زير چانه را از نامحرم بپوشاند.
۳۴. نمايان بودن روى پا، كف پا، پاشنه پا در زنها آيا شرعاً جايز است؟
پاسخ: جايز نيست.
۳۵. اگر زن در دست خود زينت داشته باشد نظير حلقه ازدواج يا انگشتر يا در وجه خود آرايش كرده باشد، آيا بر او واجب است كه وجه و كفّين خود را بپوشاند يا نه؟
پاسخ: پوشاندن از نامحرم در فرض مذكور واجب است.
۳۶. در بعضى كتابها در مورد محرميت خواهر زن مسألهاى اشتباه چاپ شده است، لطفاً حكم صحيح آن را بيان فرماييد؟
پاسخ: خواهر زن محرم نيست.
۳۷. اگر زن و شوهرى از هم طلاق گرفتند، آيا پدر آن شوهر بر زن متروكه باز هم محرم است؟ و يا مادر زن بر شوهر متروكه محرم است؟
پاسخ: بلى، طلاق يا مرگ محرميّت آنها را از بين نمىبرد.[1]
استفتاء از مقام معظم رهبرى
۱. زنان چه مقدار از بدن خود را بايد هنگام نماز بپوشانند؟ آيا پوشيدن لباسهاى آستين كوتاه و نپوشيدن جوراب اشكال دارد؟
پاسخ: معيار اين است كه تمام بدن به غير از صورت به مقدارى كه شستن آن در وضو واجب است و كف دو دست تا مچ و پاها تا مفصل ساق، با پوششى هر چند چادر ايرانى باشد، پوشانده شود.
۲. آيا بر زنان پوشاندن روى پاها هنگام نماز واجب است؟
پاسخ: پوشاندن پاها تا مفصل ساق در صورتى كه نامحرم حاضر نباشد، واجب نيست.
۳. آيا پوشاندن كامل چانه هنگام حجاب و در نماز واجب است، يا اين كه فقط قسمت پايين آن بايد پوشانده شود، و آيا وجوبِ پوشش چانه مقدمه پوشاندن صورت است كه شرعاً واجب است؟
پاسخ: پوشاندن قسمت پايين چانه واجب است نه خود آن، زيرا چانه جزئى از صورت است.[2]
[1]. احکام خانواده (رساله نمونه)، ص ۲۷۹ ـ ۳۱۳.
[2]. رسالة اجوبة استفتاءات، ص ۸۹.
۴. هنگام جشن عروسى چند عكس از من گرفته شد كه در آنها حجاب كامل نداشتم. اين عكسها در حال حاضر نزد دوستان و اقوام من هستند. آيا جمعآورى آنها بر من واجب است؟
پاسخ: اگر وجود عكسها نزد ديگران مفسدهاى ندارد و يا بر فرض ترتب مفسده، شما در دادن عكسها به ديگران نقشى نداشتهايد يا جمع كردن آنها از ديگران براى شما مشقت دارد، تكليفى در اين باره نداريد.
۵. گرفتن عكس زن غير محجّبه در بين محارمش چه حكمى دارد؟ اگر احتمال داده شود كه مرد اجنبى آن عكسها را هنگام ظاهر كردن ببيند، حكم آن چيست؟
پاسخ: اگر عكاسى كه به او نگاه مىكند و عكس وى را مىگيرد، از محارم او باشد، عكس گرفتن از او اشكال ندارد و ظاهر كردن آن هم نزد عكاسى كه او را نمىشناسد، اشكال ندارد.
۶. پوشيدن لباس زنانه توسط مردان و برعكس، براى بازى در تئاتر و سينما چه حكمى دارد؟ تقليد صداى مردان توسط زنان و برعكس چه حكمى دارد؟
پاسخ: پوشيدن لباس جنس مخالف و تقليد صداى او هنگام بازيگرى و بيان خصوصيات يك شخص حقيقى، اگر سبب فساد نگردد، بعيد نيست كه جايز باشد.
۷. استفاده زنان از انواع كرم و لوازم آرايش در تئاترها و نمايشهايى كه توسط مردان هم ديده مىشود، چه حكمى دارد؟
پاسخ: اگر آرايش توسط خود آنان يا زنان و يا يكى از محارم ايشان
صورت بگيرد و فسادى هم بر آن مترتب نشود، اشكال ندارد و در غير اين صورت جايز نيست.
البته صورت آرايش شده بايد از نامحرم پوشانده شود.[1]
۸. صدايى كه هنگام راه رفتن زنان از برخورد كفش آنان با زمين ايجاد مىشود، چه
[1]. همان، ص ۲۵۹ و ۲۶۰ و ۲۶۷.
حكمى دارد؟
پاسخ: تا زمانى كه باعث جلب توجه و ترتّب مفسده نشده است، فى نفسه اشكال ندارد.
۹. آيا براى زنان، پوشيدن لباسهاى تنگى كه برجستگىهاى بدن آنان را نشان مىدهد و يا پوشيدن لباسهاى بدن نما و عريان در عروسيها و مانند آن جايز است؟
پاسخ: اگر از نگاه مردان اجنبى و ترتب مفسده در امان و محفوظ باشند، اشكال ندارد. در غير اين صورت جايز نيست.
۱۰. آيا پوشيدن كفش سياه براق توسط زن مؤمن جايز است؟
پاسخ: اشكال ندارد مگر آنكه رنگ و شكل آن باعث جلب توجه نامحرم و يا انگشتنما شدن او شود.
۱۱. آيا بر زنان واجب است در لباس مانند مقنعه، شلوار و پيراهن فقط رنگ سياه را انتخاب كنند؟
پاسخ: حكم لباس از جهت رنگ و شكل و كيفيت دوخت مانند كفش است كه در جواب سؤال قبل بيان شد.
۱۲. آيا پوشيدن چيزى كه مخصوص زنان است توسط مردان و برعكس، در خانه بدون قصد تشبه به جنس مخالف، جايز است؟
پاسخ: تا زمانى كه آن را به عنوان لباس براى خود انتخاب نكرده باشند اشكال ندارد.[1]
۱۳. امروزه وظيفه زنان براى مقابله با تهاجم فرهنگى به جامعه
اسلامى ما چيست؟
پاسخ: يكى از مهمترين وظايف آنان حفظ حجاب اسلامى و ترويج آن و پرهيز از
لباسهايى است كه پوشيدن آنها تقليد از فرهنگ دشمن محسوب مىشود.
[1]. همان، ص ۳۰۴ و ۳۰۵ و ۳۰۷.
۱۴. آيا حجاب از ضروريات دين است؟ و حكم كسانى كه به آن بىاعتنايى
مىكنند، چيست؟
پاسخ: اصل حجاب ضرورى دين محسوب است و بى اعتنايى به اصل حجاب و عدم رعايت
آن معصيت و گناه است.[1]
۱۵. عدهاى ... مىگويند چادر مشكى براى بانوان مكروه است و بايد پوشش جديد مانند مانتو و كت ودامن با رنگهاى متنوع جايگزين چادر مشكى شود. آيا چنين حرف و اقدامى صحيح است يا نه؟
پاسخ: اين صحبت صحيح نيست و بهترين حجاب پوشش چادر است و چادر سياه هم بىاشكال است و كراهت ندارد.
۱۶. برخى در مورد مسائل زنان اظهار نظرهاى نامناسبى را ابراز مىكنند. مانند بحث دوچرخه سوارى يا ورزش بانوان احكام آراستگى ظاهرى ۱۰۴ منابع ، يا در مورد حجاب اظهار مىدارند كه به نظر ما كت و دامن جهت حجاب كفايت مىكند. نظر حضرتعالى در اين زمينهها چيست؟
پاسخ: اظهار نظر در مسايل دينى و احكام شرعى بر كسانى كه صاحب نظر نيستند جايز نيست. و بر مؤمنين واجب است در تمام احكام دينى به مراجع بزرگوار تقليد و اسلام شناسان مورد وثوق و اعتماد مراجعه نمايند.[2]
۱۷. در صورتى كه زن مىداند مرد نامحرم به قصد لذت به صورت و دستهاى معمولى زينت نشده او نگاه مىكند در اين فرض پوشاندن صورت و دستها لازم است يا نه؟
پاسخ: در فرض مذكور بايد حتى وجه و كفين خود را هم بپوشاند.[3]
۱۸. الف. اگر مقنعه رنگى، ديده شود اشكال دارد؟ ب. آيا شلوار رنگى از زير چادر،
[1]. مسائل جدِید، ج ۱، ص ۲۹.
[2]. همان، ص ۳۵ و ۱۴۵.
[3]. همان، ج ۲، ص ۸۱.
اشكال دارد؟ ج. آيا پا كردن كفش رنگى مانند رنگهاى روشن يا تيره قهوهاى، سرمهاى، طوسى، براى خانمى كه محجبه است و چادر سر مىكند اشكال دارد؟ د. اينكه گفته مىشود (لباس پوشيدن زنان و ..) جلب نظر مىكند آيا اين را خود مكلف بايد تشخيص دهد يا مردم؟
پاسخ: الف. ب. و ج. زنان بايد تمام سر و بدن خود را به جز صورت
و دستها تا مچ كه زينت و آرايش نشده باشد با لباسى كه توجه نامحرم را جلب نكند
بپوشانند.
د. ملاك، نظر عرف است.[1]
۱۹. پدر بنده در يكى از سازمانهاى نظامى مشغول به كار هستند، بنده براساس تكليف شرعى كه دارم نسبت به رعايت حجاب كامل خودم براساس حكم شرع اقدام مىنمايم و علاقهاى به زدن چادر ندارم. در هيچ جاى احكام دين مقدس اسلام (حتى حكم شرعى جناب عالى) و قانون اساسى جمهورى اسلامى نوشته يا گفته نشده است كه زدن چادر واجب يا الزامى است. اما پدر بنده به دليل موقعيت شغلىاش و اينكه در اكثر اماكن وابسته به سازمانشان (شهركها، رستورانها و ...) نوشته است زدن چادر الزامى است به بنده اجبار مىكنند كه بايد چادر بزنيد و هميشه با هم بر سر اين موضوع زندگى سختى را سپرى مىكنيم. آخر در كجاى احكام دين يا قانون اساسى جمهورى اسلامى چادر زدن الزامى ذكر شده است؟ سازمانها و ... بر كدام اساس قانونى ابلاغ بر «زدن چادر الزامى است» مىكنند؟ بنده در يكى از مراسمات داخلى سازمان پدر از مسئولين امر همين سؤال را كردم ولى پاسخ نگرفتم! بنده با رعايت كامل شئونات اسلامى در حجاب و آگاهى كامل از قوانين و حكم شرع اسلامى و قانون اساسى و اينكه حجاب چادر از نظر شما برتر است، حجاب خودم را با پوشاندن مانتو، شلوار، مقنعه مناسب و ... رعايت مىكنم. خواهشمندم صراحتاً و كامل پاسخ بنده را بدهيد
[1]. دفتر حضرت آِیة الله خامنهاِی مد ظله العالِی، بخش استفتاءات.
پاسخ: زنان بايد تمام سر و بدن خود را به جز صورت و دستها تا مچ كه زينت و آرايش نشده باشد با لباسى كه توجه نامحرم را جلب نكند، بپوشانند و انجام هر كارى كه موجب اذيت پدر و مادر باشد، جايز نيست و سعادت دنيا و آخرت انسان در رضايت والدين است.[1]
[1]. همان.
منابع
۱. قرآن كريم.
۲. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، قم، صحفى، چاپ اول، ۱۳۷۹ ه. ش.
۳. آداب الصلاة، حضرت امام خمينى (ره)، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خمينى (ره)، چاپ اول، ۱۳۷۰ ه. ش.
۴. احكام خانواده (مطابق با فتاوا و نظرات حضرت امام خمينى (ره))، عبدالرحيم موگهى، قم، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، ۱۳۷۱ ه. ش.
۵. ازدواج در اسلام، على مشكينى، ترجمه احمد جنتى، قم، انتشارات ياسر، بى تا.
۶. استفتاآت از محضر حضرت امام خمينى (ره)، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، ۱۳۷۸ ه. ش.
۷. اسلام و مصرف پوشاك، بهمن اكبرى، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى بازرگانى، چاپ اول، ۱۳۷۰ ه. ش.
۸. اصول كافى، ابى جعفر محمد بن يعقوب بن اسحاق كلينى رازى، تصحيح و تعليق على اكبر غفارى، بيروت، دارمصعب و دارالتعارف، چاپ چهارم، ۱۴۰۱ ه. ق.
۹. الحدائق الناضرة، يوسف بحرانى، تحقيق و تعليق محمد تقى ايروانى، قم، مؤسسه نشر اسلامى، ۱۳۶۳ ه. ش.
۱۰. الخلاف، ابى جعفر محمد بن حسن طوسى، قم، مؤسسه نشر اسلامى، ۱۴۰۷ ه. ق.
۱۱. المكاسب، مرتضى انصارى، تبريز، مطبعة الاطلاعات، چاپ دوم، ۱۳۷۵ ه. ق.
۱۲. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، سيد رضا پاك نژاد، تهران، كتابفروشى اسلاميه، ۱۳۶۰ ه. ش.
۱۳. بحار الانوار، محمدباقر مجلسى، بيروت، مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ه. ش.
۱۴. بهداشت و زيبايى پوست، جى. سى. مارشينا، ترجمه ساعد زمان، تهران، انتشارات ققنوس، چاپ اول، ۱۳۷۲ ه. ش.
۱۵. پاكى و ناپاكى در اسلام، محمد وحيدى، قم، مؤسسه بوستان كتاب، چاپ اول، ۱۳۸۱ ه. ش.
۱۶. تحريرالوسيله، حضرت امام خمينى (ره)، مؤسسه نشر اسلامى، چاپ اول، ۱۴۰۴ ه. ق.
۱۷. تراش ريش از نظر اسلام، محمد رضا طبسى، ترجمه محمدى اشتهاردى، قم، انتشارات قائم، ۱۳۹۴ ه. ق.
۱۸. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازى، قم، دارالكتب الاسلاميه، چاپ ششم، ۱۳۶۷ ه. ش.
۱۹. تفسير نورالثقلين، على بن جمعة العروسى الحويزى، تصحيح و تعليق سيد هاشم رسولى محلاتى، قم، مطبعة الحكمة، بىتا.
۲۰. توحيد مفضّل، ترجمه محمدباقر مجلسى، تهران، انتشارات فقيه، بىتا.
۲۱. جواهر الكلام، محمد حسن نجفى، تحقيق و تعليق على آخوندى، بيروت، داراحياء التراث العربى، چاپ هفتم، ۱۹۸۱ م.
۲۲. دايرة المعارف تشيع، زير نظر احمد صدر حاج سيد جوادى و ديگران، تهران، نشر شهيد سعيد محبى، چاپ اول، ۱۳۷۵، ه. ش.
۲۳. رساله اجوبة الاستفتاءات، آيةاللَّه خامنهاى، تهران، الهدى، چاپ اول، ۱۳۸۱ ه. ش.
۲۴. رساله توضيح المسائل، امام خمينى (ره)، مركز نشر فرهنگى رجاء، چاپ اول، ۱۳۶۶ ه. ش.
۲۵. رساله نوين، حضرت امام خمينى (ره)، گردآورنده عبدالكريم بى آزار شيرازى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ دوازدهم، ۱۳۷۲ ه. ش.
۲۶. زن در آيينه جلال و جمال، عبداللَّه جوادى آملى، قم، مركز نشر اسراء، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ ه. ش.
۲۷. سنن النبى 6، سيد محمدحسين طباطبايى، ترجمه محمدهادى فقهى، تهران، كتابفروشى اسلاميه، ۱۳۵۴ ه. ش.
۲۸. شرايع الاسلام، جعفر بن حسن (محقق) حلى، تهران، منشورات الاعلمى، بى تا.
۲۹. علل الشرايع، محمد بن على بن حسين بن موسى بن بابويه قمى (صدوق)، مقدمه از سيد محمد صادق بحرالعلوم، قم، مكتبة الداورى، بى تا.
۳۰. عيون اخبار الرضا 7، محمد بن على بن حسين بن موسى بن بابويه قمى (صدوق)، تصحيح و تعليق حسين اعلمى، بيروت، مؤسسه اعلمى، چاپاول، ۱۴۰۴ ه. ق.
۳۱. فروع كافى، ابى جعفر محمد بن يعقوب بن اسحاق كلينى رازى، تصحيح و تعليق على اكبر غفارى، بيروت، دار صعب- دارالتعارف، چاپ سوم، ۱۴۰۱ ه. ق.
۳۲. فرهنگ فارسى معين، محمد معين، تهران، مؤسسه انتشارات اميركبير، چاپ چهارم، ۱۳۶۰ ه. ش.
۳۳. كتاب الخصال، ابى جعفر محمد بن على بن حسين بن بابويه قمى (صدوق)، تصحيح و تعليق على اكبر غفارى، قم، انتشارات جامعه مدرسين، چاپ اول، ۱۴۰۳ ه. ق.
۳۴. كتاب الوافى، محمد محسن فيض كاشانى، اصفهان، مكتبة الامام اميرالمؤمنين على 7، چاپ اول، ۱۴۰۶ ه. ق.
۳۵. كشف الغمّة فى معرفة الائمّة، ابى الحسن على بن عيسى بن ابى الفتح الاربلى، بيروت، دارالكتاب الاسلامى، ۱۴۰۱ ه. ق.
۳۶. كنز العمال، علاء الدين على المتقى بن حسام الدين الهندى، بيروت، مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۹ ه. ق.
۳۷. لسان العرب، محمد بن مكرم ابن منظور الافريقى المصرى، بيروت، دارصادر، بى تا.
۳۸. مجمع البيان، فضل بن حسن طبرسى، تهران، انتشارات ناصر خسرو، چاپ اول، ۱۳۶۵ ه. ش.
۳۹. مجموعه آثار، مرتضى مطهرى، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۶۸ ه. ش.
۴۰. مسائل جديد از ديدگاه علماء و مراجع تقليد، سيد محسن محمودى، ورامين، انتشارات علمى فرهنگى صاحب الزمان (عج)، چاپ سوم، ۱۳۸۰ ه. ش.
۴۱. مستدرك الوسايل، ميرزا حسين نورى، قم، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، چاپ اول، ۱۴۱۶ ه. ق.
۴۲. مصباح الشريعه، عبدالرزاق گيلانى، ترجمه سيد جلال الدين محدث (ارموى)، تهران، كتابخانه صدوق، چاپ دوم، ۱۳۶۰ ه. ش.
۴۳. من لا يحضره الفقيه، محمد بن على بن حسين بن موسى بن بابويه قمى (صدوق)، بيروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، چاپ اول، ۱۴۰۶ ه. ش.
۴۴. مي احكام آراستگى ظاهرى ۱۰۴ منابع زان الحكمة، محمد محمدى رى شهرى، ترجمه حميد رضا شيخى، قم، دارالحديث، چاپ دوم، ۱۳۷۹ ه. ش.
۴۵. وسائل الشيعه، محمد بن حسن حر عاملى، قم، مؤسسة آل البيت 7 لاحياء التراث، چاپ اول، ۱۴۱۲ ه. ق.
| فهرست | |
۷ | |
| فصل
اول: کلیات | |
۱۰ | |
۱۰ | |
۱۱ | |
۱۱ | |
| فصل دوم اصلاح و آرایش | |
۱۳ | |
۱۵ | |
۱۵ | |
۲۴ | |
۲۸ | |
۳۴ | |
۳۵ | |
۳۹ | |
۴۵ | |
۴۷ | |
۵۰ | |
۵۰ | |
۵۱ | |
۵۲ | |
۵۳ | |
۵۴ | |
| فصل سوم
پوشش و البسه | |
۶۱ | |
۶۱ | |
۶۳ | |
۶۸ | |
۷۰ | |
۷۱ | |
۷۳ | |
۷۶ | |
۷۶ | |
۷۹ | |
۸۵ | |
۸۸ | |
۸۹ | |
۱۰۱ |